روش نجاشى در نقد رجال - صفحه 58

از بعضى صاحب نظران شيعه مى پردازد و مى نويسد:
از عبداللّه بن محمّد بلوى مصرى درباره عمارة بن زيد خيوانى مصرى پرسيدند: اين شخص كيست كه فقط تو از او روايت مى كنى؟ پاسخ داد: او مردى بود آسمانى كه فرود مى آمد و بر من حديث مى كرد و سپس به آسمان برمى رفت.
نجاشى در ادامه، پس از ذكر چند كتاب منسوب به عمارة بن زيد مى گويد:
كتاب هاى زيادى به او نسبت داده اند.
وى در پايان، ترديد خود را نسبت به وجود خارجى داشتن چنين شخصى با بيان «اللّه اعلم» ابراز مى دارد. ۱ گفتنى است نجاشى، بلوى مذكور را ضعيف ۲ دانسته و ابن غضايرى وى را كذاب، بسيار جعل كننده حديث و شخصى غير قابل اعتنا با احاديثى غير قابل اعتماد شناسانيده است. ۳
نجاشى عوف بن عبداللّه را به صراحت مجهول خوانده است. ۴ همچنين در يك طرق روايى اى كه نجاشى آن را «مظلم» ۵ خوانده، راوى يا راويان مجهول واقع شده است. ۶
علاوه بر اين، نجاشى ذيل شمارى از عناوين، از تعبير «لايعرف بغير هذا» و تعابير مشابه آن استفاده نموده كه ظاهرا منظور او مجهول الحال ۷ بودن آنان است؛ به عنوان مثال، نجاشى ذيل نام شخصى به نام «خيثمه» فقط از كتاب او و راوى آن ياد كرده و نوشته است:
لا يعرف بغير هذا؛ جز اين چيزى نمى دانم. ۸
همچنين نجاشى «ابوالشداخ» را به نقل از ابن غضايرى از پدرش، ناشناس و مجهول معرفى نموده است. ۹ برخى نمونه هاى ديگر آن عبارت اند از: ش607، ص229 و ش1250، ص458.

2 ـ 2. شناساندن آثار ساختگى و ضعيف

گاه، نجاشى محتواى آثار را مجعول و ساختگى معرفى نموده، همچون مطالب كتاب التخريج فى بنى الشيصبان ـ كه از مؤلفات عبيد بن كثير بن محمّد (واضح حديث) بوده است ۱۰ ـ و رسالة ابى جعفر الى اهل البصرة منسوب به جابر بن يزيد جعفى كه نجاشى او را «فى نفسه مختلط» ۱۱ معرفى كرده است. ۱۲

1.همان، ش۸۲۷ ، ص۳۰۳.

2.همان، ش۸۸۴ ، ص۳۲۵.

3.الرجال ابن غضايرى، ش۹۷، ص۸۰ .

4.رجال النجاشى، ضمن ش۵۱۲ ، ص۱۹۲.

5.طريقى كه در آن اشخاص ناشناخته و مجهول وجود داشته باشد (معجم علوم الحديث النبوى، ص۳۲).

6.رجال النجاشى، ش۸۹۹ ، ص۳۳۶.

7.اگر مجهول بودن در عين (وجود) راوى باشد، شخص را «مجهول العين» گويند و چنانچه در صفت ظاهرى و باطنى او باشد، شخص را «مجهول الحال» نامند (منهج النقد فى علوم الحديث، ص۸۹ ).

8.رجال النجاشى، ش۴۰۶، ص۱۵۴.

9.همان، ش۱۲۵۴، ص۴۵۹.

10.همان، ش۶۲۰، ص۲۳۴.

11.تخليط در اين جا به معناى در آميختن مطالب صحيح به ناصحيح و منشا آن فساد عقل و بروز ضعف پيرى در راوى يا عدم ضبط و اتقان وى است؛ در حالى كه از سلامت عقل برخوردار است.

12.همان، ش۳۳۲، ص۱۲۸.

صفحه از 78