روش نجاشى در نقد رجال - صفحه 63

بزرگ محسوب مى شده، ليكن بر وثاقت شخص خدشه اى وارد نمى كرده است.
از اين مطالب دانسته شد كه روايت مراسيل و نقل از ضعفا نزد نجاشى، گرچه عيب به حساب مى آمده، ليكن مانع از وثاقت ذاتى (فى نفسه) شخص در نگاه او نمى شده است. برخى ديگر از عواملى كه از نظر نجاشى در وثاقت شخص خللى وارد نمى ساخته، عبارت اند از:
ـ پيرو مذاهبى چون اهل سنت، فطحيه، واقفيه، زيديه و ... بودن، ۱
ـ اضطراب در مذهب، ۲
ـ از اضطراب يونس بن عبدالرحمن بودن، ۳
ـ اضطراب در حديث، ۴
ـ مذهب كلامى وعيد داشتن، ۵ ـ ۶
ـ اعتقاد به جبر و تشبيه. ۷

3. روش ها

1 ـ 3. معتبر دانستن آثار برخى از مؤلفان با وجود ضعف عملى و اعتقادى آنان

گاه، مؤلفان غير شيعى كتاب هايى چند درباره شيعه و روايات آنان تأليف مى نمودند. اين امر عمدتا نه به قصد غرض ورزى و ايراد نقض بر تفكر شيعى، بلكه به دليل اشتياق به علم آموزى و تمايل به احاديث ائمه عليه السلام ، به ويژه احاديث امام صادق عليه السلام بوده است، لذا كتاب هايى را نگاشتند كه محتواى آنان روايت منقول از شيعه بود.
نجاشى در فهرست خود نام شمارى از رجال اهل سنت را ذكر كرده، آنان را توثيق نموده است؛ ۸ اما هيچ گاه، به صراحت، آثار آنان را مدح ننموده و به اعتبارشان تصريح ننموده است. هرگاه او از مؤلفان شيعى غير امامى همچون: زيديه، فطحيه، واقفيه و ... ياد مى كند، علاوه بر اين كه گاه به طور مطلق آنان را توثيق مى نمايد (ثقة) و گاه وصفشان را مقيد به حديث (متن روايت شده) (ثقة فى الحديث) يا روايت (نقل) ۹ (ثقة فى الرواية) مى كند ۱۰ و در مواردى به ارزيابى آثار آنان مى پردازد. او روايات على بن حسن بن محمّد طايى معروف به طاطرى را ـ كه واقفى است ـ معتمد (در خور

1.همان، ش۱۹۴، ص۸۰، ش۴۴۸، ص۱۸۴، ش۵۶۳، ص۲۱۶، ش۶۶۷، ص۲۵۴، ش۶۷۶، ص۲۵۷، ش۸۳۰، ص ۳۰۴، ش۱۱۹۶، ص۴۴۳ و...

2.همان، ش۱۶۵، ص۶۸، ش۱۱۱۷، ص۴۱۸.

3.همان، ش ۷۴۲، ص۲۸۰.

4.همان، ش۱۱۱۷، ص۴۱۸.

5.وعيديه يكى از فرق كلامى و شاخه اى از خوارج بوده اند كه مرتكب كبيره را كافر و جاويد در دوزخ دانسته و آنان را قابل عفو نمى دانستند (الملل و النحل، ج۱، ص۱۱۴).

6.رجال النجاشى، ش۱۰۳۶، ص۳۸۱.

7.همان، ش۱۰۲۰، ص۳۷۳، ش۱۱۸۰، ص۴۳۸.

8.رجال النجاشى، ش۱۷۱، ص۷۲، ش۲۷۱، ص۱۰۷، ش۴۸۸، ص۱۸۴، ش۶۳۱، ص۲۳۸، ش۶۳۷، ص۲۴۰، ش۸۴۷، ص۳۱۰ و...

9.مقصود، فرآيند نقل و روايت كردن است. بنابراين، مفهوم مصدرى تعبير مزبور (روايت) مورد نظر است، نه مفهوم اسمى آن كه مترادف با حديث و خبر است.

10.در اين باره ذيل عنوان «يادكرد مذاهب مؤلفان» پرداختيم.

صفحه از 78