روش نجاشى در نقد رجال - صفحه 77

ما رأينا له روايه تدلّ على هذا. ۱
نمونه دوم، تعجب نجاشى از عملكرد اساتيدش در روايت از ضعفا، كه در واقع نوعى انتقاد از آنان است. او ذيل نام جعفر بن محمّد بن مالك ـ كه به شدت تضعيف شده است ـ از ابو على بن همام و ابو غالب زرارى ـ كه از نامبرده روايت كرده اند ـ تعجب كرده است:
لا ادرى كيف روى عنه. ۲
در نمونه سوم، نجاشى بعد از بيان ايراد احمد بن محمّد بن عيسى بر على بن محمّد قاسانى مبنى بر شنيدن عقايد نادرست از وى، اشاره به مؤلفات او كرده و نوشته است:
در كتاب هاى او مطلبى كه بر اين معنا (عقايد نادرست) دلالت كند، وجود ندارد؛ ليس فى كتبه ما يدلّ على ذلك. ۳
برخى معتقدند اين سخن نجاشى در مقام ردّ يا كم رنگ نشان دادن سخن احمد بن محمّد بن عيسى نيست و ميان دو سخن مزبور منافاتى وجود ندارد ۴ و چه بسيار اشخاصى كه دچار انديشه غلو شده اند، اما كتاب هاى سالم و وزينى دارند. ۵
نمونه چهارم، نجاشى ذيل نام محمّد بن أورمه، ابتدا به تضعيف و اتهام او به غلو توسط قمى ها اشاره كرده، سپس ماجراى نقشه قتل او را به دست قمى ها و انصراف قمى ها از آن به سبب نمازگزاردن وى نقل كرده است. آن گاه، به طور مشخص از يكى از چهره هاى نقاد علم رجال در قم ياد كرده و طعن او را درباره محمّد بن أورمه بيان مى كند. نجاشى بعد از نقل تمام مطالب مربوط به تضعيف نامبرده، به نقل از بعضى صاحب نظران شيعه (بعض اصحابنا) ۶ خبر از وجود سند مكتوب منتسب به معصوم عليه السلام درباره برائت و پاكى محمّد بن أورمه داده و در ادامه، تمام مؤلفات وى را به جز كتاب تفسير الباطن ـ كه به او منسوب است ـ صحيح دانسته است. ۷
در نمونه پنجم، نجاشى ـ كه محمّد بن عيسى بن عبيد را توثيق كامل نموده است ـ سخن ابن وليد را درباره بى اعتبار بودن روايات منفرد محمّد بن عيسى بن عبيد از يونس بن عبدالرحمن نقل كرده و در ادامه، در نقد آن نوشته است:
اصحابمان ۸ را ديدم كه اين گفته را رد كرده و آن را نپذيرفتند و همواره [در مقام مدح او]

1.همان، ش۷۷، ص۳۸.

2.همان ش۳۱۳، ص۱۲۲.

3.همان، ش۶۶۹، ص۲۵۵.

4.معجم رجال الحديث، ج۱۲، ص۱۴۹.

5.قاموس الرجال، ج۷، ص۵۴.

6.منظور نجاشى از «بعض اصحابنا» به احتمال قوى، ابن غضايرى است كه در بخشى از ترجمه محمّد بن أورمه گفته است: «و رأيت كتابا خرج من أبى الحسن، على بن محمّد عليهماالسلام الى القميين فى برائته مما قذف و حسن عقيدته و قرب منزلته» (الرجال، ش۱۳۳، ص۹۳).

7.رجال النجاشى، ش۸۹۱، ص۳۲۹.

8.منظور از «اصحابنا»، ابن نوح سيرافى است؛ زيرا نجاشى بعد از يادكرد استثناى شمارى از راويان كتاب نوادر الحكمة محمّد بن احمد بن يحيى توسط ابن وليد ـ كه در آن نام محمّد بن عيسى بن عبيد نيز وجود دارد ـ نظر ابن نوح را درباره استثناى مذكور چنين نقل مى كند:«ابن وليد و شاگردش ابوجعفر بن بابويه (شيخ صدوق) در اين باور خود، بر صواب هستند، مگر در مورد محمّد بن عيسى بن عبيد كه نمى دانم چه چيزى ابن وليد را درباره او به ترديد انداخته است؛ چون او ظاهر العداله و ثقة است» (رجال النجاشى، ش۹۳۹، ص۳۴۸).

صفحه از 78