مُصَنَّف عبدالرزّاق صنعانى - صفحه 110

6 ـ 4. در حالى كه اهميت آموزه هاى عطاء براى ابن جُريج غير قابل چشم پوشى است، وى هيچ گاه اجازه نمى دهد كه عطاء عالمى فقيه، اما بدون اشتباه به نظر برسد. اين بر خلاف انتظار ما از جاعلى حرفه اى است كه به دروغ نظريات خود يا روايات مشهور را به استادى مهم از گذشتگان نسبت مى دهد. چون تعبير بهترى نيافتم، اين موارد را «اشاراتى به عيوب و كاستى هاى عطاء» مى نامم. در ميان اين نقدها، گاه ابن جُريج نسبت هايى چون جهل، ترديد، تغيير رأى و تعارض به عطاء مى دهند. ۱
تمام معيارهاى شكلى بيرونى و درونى ـ كه گذشت ـ دليلى است به نفع اعتبار نقل هاى عطاء؛ آن گونه كه شاگردش ابن جُريج حفظ كرده و در المُصَنَّف عبدالرزاق آمده است. على الظاهر، اين روايات اصالتا از آن عطاء بوده اند كه بايد يكى از مهم ترين اساتيد ابن جُريج بوده باشد. منابع رجالى نيز همين نتيجه را مدَلّل كرده اند. ابن جُريج معمولاً به دقت ميان اظهارات عطاء با آنچه از ديگر مشايخش دريافته و با ديدگاه هاى خودش تفاوت مى گذارد؛ اما در اين كه از آموزه هاى استادش منحرف شود هم ترديد روا نمى دارد. در اين نقل ها، ما با انتساب هاى دروغين يا مسأله «به گردن گذشتگان انداختن» ـ كه آگاهانه صورت گرفته باشد ـ مواجه نيستيم. به نظر من، اثر او را مى توان از نظر تاريخى، منبع قابل اعتمادى براى شناخت تكوين فقه در مكه در نخستين دهه قرن دوم هجرى تلقى كرد.

پنجم

عطاء ـ كه در سال 115 هجرى وفات يافت ـ بيشتر به نسلى تعلق دارد كه در ربع آخر قرن نخست هجرى زيسته و تابعان ناميده مى شوند. بنابراين او نقطه اتصال ابن جُريج با نسل صحابه است. اكنون پرسش اساسى اين است كه آيا مى توان در مطالب عطاء، روايات اصيل قرن اول هجرى را يافت؟ چگونه مى توان نسبت به اين امر اطمينان يافت؟
ابتدا بايد اشاره كنيم كه سهم احاديث (و آثار) در كل منقولات از عطاء بالا نيست. تنها 20 درصد آنها حديث اند؛ در مقابل، 80 درصد آراى خود او قرار دارد. در سبك «پاسخ»ها، اين عدم توازن حتى از اين بيشتر است: 8 به 92 درصد. اين امر را مى توان نشانه اين حقيقت تلقى كرد كه رواياتى كه آرا و اعمال ديگران را باز مى گفتند، نقش اندكى در آموزه هاى فقهى او داشته اند. استنتاج هايى از اين دست كه در زمان او تنها تعداد كمى احاديث وجود داشته، يا اين كه او از بيش از اين تعداد حديث مطلع نبوده، نتيجه گيرى هاى نادرستى اند و به راحتى با اين منقولات نقض مى شوند. (قطعا و دقيقا به همين خاطر) حتى اگر در آموزه هاى وى غلبه با رأى است، نبايد اين حقيقت را ناديده انگاشت كه

1.همان، ج۶ ، ش۱۱۵۲۲؛ ج۷، ش۱۲۶۵۸، ۱۳۶۵۵، ۱۴۰۰۱ و ۱۴۰۳۰؛ ج۶ ، ش۱۰۷۸۰؛ ج۷، ش۱۱۹۵۴، ۱۱۹۶۶، ۱۱۶۸۰، ۱۲۹۷۴ و ۱۳۳۹۱؛ ج۶ ، ش۱۱۶۲۰ (۱۱۶۰۳، ۱۱۶۱۸)، ۱۱۶۲۷ (۱۱۶۱۰) و ۱۱۶۴۸.

صفحه از 120