مُصَنَّف عبدالرزّاق صنعانى - صفحه 112

اعتبار اين دسته از گزارش هايند.
5. نظر به احاديث نبوى بسيار زيادى كه منابع رجالى مدعى اند ابن عباس آنها را روايت كرده (رقم معمول 1660 است)، ۱ شگفت آور است كه عطاء عادتا چنين احاديثى را نقل نمى كند. در روايات نمونه كه من بررسى كرده ام. حتى يك مورد يافت نشد.
تمام اين موارد و برخى ملاحظات ديگر نشان مى دهند كه نقل هاى عطاء از ابن عباس كه جُريج آنها را حفظ كرده است و به عبدالرزاق منتقل ساخته، به طور كلى قابل اعتمادند.
علاوه بر ابن عباس، عطاء تنها ادعاى سماع از معدودى صحابيان ديگر، همچون ابوهريرة و جابر بن عبداللّه دارد ۲ (كه مواردى بسيار نادر با محتواى مهجور دارند). از سوى ديگر، او از ديگران بدون سماع يا به طور غير مستقيم يعنى از طريق يك مخبر، نقل قول مى كند، حال آن كه ارتباط مستقيم با آنها محتمل يا حتى ميسر بوده است. با بررسى اين مثال ها، مى توان نتيجه گرفت آن دسته از رواياتى كه عطاء از صحابه نقل كرده و صريحا ادعاى سماع داشته است ـ تا زمانى كه خلافش ثابت نشده ـ بايد اصيل تلقى شوند.
ارجاع به عُمَر بن خطاب دومين دسته بزرگ نقل هاى عطاء از صحابه اند، اما شمار آنها بر روى هم حتى به 3 درصد مطالب ابن جُريج از عطاء هم نمى رسد. اگر كسى فى المثل روايات عُمَر را طبقه بندى كند، به نظر مى رسد كه اين روايات عموما سبكى مرتبط با نقش او به عنوان خليفه دارند: قضاوت هاى فقهى (أقضية)، ۳ فرامين (نواهى و اوامر)، ۴ جواب هاى فقهى (فتاوا) كه در آنها نظر مقام خلافت خواسته شده، ۵ املاء كه بعضا ممكن است محصول حكم هاى فقهى يا فتاوا ۶ باشد و به ندرت مناسك و اعمال شخصى تر. ۷ در اين ارتباط، روايات عُمَر تفاوت فاحشى با روايات عباس دارد و اين امر در ظاهر به آنها ارزشى تاريخى مى بخشد. اين احتمال را كه عطاء روايات عمر را ساخته باشد، مى توان با اطمينان كنار گذارد، چرا كه اين موارد در تعاليم فقهى وى بسيار حاشيه اى اند و او هم همواره ارتباط فقهى آنها را نپذيرفته است. روشن است كه در زمان عطاء آگاهى به اين مطالب متداول بوده است؛ اما عطاء آنها را از كجا به دست آورده است؟
عطاء در خصوص بيشتر نقل هايش از عمر مأخذى ذكر نمى كند. گاه با تعبير «ذَكَرُوا» (به من گزارش كرده اند) از منبع خود ياد مى كند. ۸ با اين همه، در موارد معدودى نيز مُخبران خود را نام

1.ر. ك: أسماء الصحابة الرواة و ما لكل واحد من العدد؛ جوامع السيرة، ص۲۷۶.

2.ر. ك: المُصَنَّف، ج۷، ش۱۲۵۶۶ و ۱۳۶۸۰.

3.همان، ش۱۲۴۰۱، ۱۲۸۵۸، ۱۲۸۸۴، ۱۳۶۵۱، ۱۴۰۲۱.

4.همان، ش۱۳۵۰۸ و ۱۳۵۴۱.

5.همان، ش۱۳۶۱۲.

6.همان، ج۶ ، ش۱۰۷۲۶؛ ج۷، شماره ۱۲۸۷۷ و ۱۲۸۸۵.

7.همان، ج۶ ، ش۱۱۱۴۰.

8.همان، ج۷، ش۱۲۸۷۷.

صفحه از 120