مُصَنَّف عبدالرزّاق صنعانى - صفحه 96

منسوب به پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و صحابه ـ كه در جوامع قديمى حديثى آمده اند ـ گزارش هاى معتبرى از قول اين افراد نبوده، بلكه صرفا منعكس كننده تحولات عقيدتى و سياسى طى يك قرن پس از رحلت پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله است؛ ۱ اين نظريه در اصل، مبتنى بر تحليل مضمون و محتواى احاديث است و نه راويان آن.
يوزف شاخت نيز هنگام تاريخ گذارى احاديث، نخست به بررسى محتواى آنها پرداخت و سپس آنها را در چارچوب تطوّر موضوعى ـ كه بدان اشاره داشتند ـ طبقه بندى كرد. ۲ او معيار [متن ]أسانيد را صرفا در مرتبه ثانوى، و تنها در صورتى در نظر مى گرفت كه با تاريخ گذارى ـ كه در مرحله نخست از مراجعه و بررسى متن به دست آمده بود ـ سازگار باشد. در غير اين صورت، اطلاعات مربوط به اَسانيد را با اين عنوان كه اشتباه يا ساختگى اند، انكار مى كرد. شاخت نيز همانند گلدتسيهر، اظهار نظرهايى كلى درباره زمان شكل گيرى دسته خاصى از احاديث يا نوع خاصى از نقل ها اظهار داشت. از نظر او، اين نتيجه گيرى هاى كلى درباره تكوين و تطوّر حديث نه فرضيه اى اكتشافى، بلكه واقعيت هاى تاريخى بودند. از همين رو، وى نتيجه گيرى هاى خود را به احاديث فقهى اى كه نظريه اش بر آن مبتنى بود، محدود نساخت. ۳
رويكردى تحقيقى كه مى توان آن را «روايى ـ تاريخى» (tradition-historical) ناميد، ديدگاه گلدتسيهر و شاخت در كم ارزش دانستن اِسناد و نقادى مسلمانان از آن در بررسى تاريخ گذارى احاديث را به چالش كشيده است. اين رويكرد ـ كه در مطالعات اسلامى غريبان از زمان پژوهش هاى يوليوس وِلهاوزِن شناخته شده بود ـ در تلاش است تا منابع اوليه اى را كه به صورت آثارى مستقل حفظ نشده اند، از جوامعى كه در اختيار است، استخراج كند.
در اين رويكرد، محقق به جاى توجه به مجموعه احاديثى در يك موضوع خاص، به مطالبى كه از راويان معينى رسيده است، مى پردازد. آثار منبع شناسانه (source-analytical) هِريبِرت هورست، گِئورگ اشتاوت، فؤاد سزگين و ديگران ۴ نشان مى دهند كه گلدتسيهر و به ويژه شاخت، بيش از حد، شكاكانه به اِسناد نگريسته اند و خيلى عجولانه، مشاهدات موردى شان را تعميم بخشيده اند. با اين همه، رويكرد روايى ـ تاريخى در معرض اين خطر است كه ارزش تاريخى اِسناد را دست بالا بگيرد؛

1.See I. Goldziher, Muhammedanische Studien (Halle, ۱۸۸۹-۹۰), vol. ۲, p. ۵ and passim.

2.See J. Schacht, ``A Revaluation of Islamic Traditions, Journal of The Royal Asiatic Society, ۱۹۴۹, ۱۴۳-۵۴, esp. ۱۴۷; idem, The Origins of Muhammadan Jurisprudence (Oxford, ۱۹۵۰), p. ۱ and passim.

3.ر. ك: پانوشت ۲.

4.H. Horst, ``Zur berlieferung im Korankommentar at-Tabar Zeitschrift der Deutschen Morgenlndischen Gesellschaft ۱۰۳ (۱۹۵۳), ۲۹۰-۳۰۷; George Stauth, Die berlieferung des Korankommentars Mugahid b. Gabrs (Ph.D. diss., Giessen, ۱۹۶۹); Fuat Sezgin, Buharinin kaynaklar hakkanda aratrmalar (Istanbul, ۱۹۵۶).

صفحه از 120