مُصَنَّف عبدالرزّاق صنعانى - صفحه 99

فرض كنيم عبدالرزاق مطالبش را سر خود به اين چهار منبع خبرى فوق الذكر نسبت داده باشد: مَعمَر، ابن جُريج، ثورى و ابن عُيَنية. اگر چنين باشد، انتظار خواهيم داشت ساختار نقل ها در اين چهار دسته مطالب مشابه باشند؛ زيرا تصادفى سر هم شده اند؛ فرايندى كه شاخت براى برخى اتصال ها در أسانيد پيشنهاد داده است. ۱ در اين جا اطلاعاتى را كه درباره سرچشمه هاى فرضى روايات در اين چهار دسته مطرح است، خلاصه كرده ام.
1. در گروه رواياتى كه ادعا شده از مَعمَر (بن راشد) است، 28 درصد مطالب على الظاهر از زُهرى، 25 درصد از قتادة (بن دِعامة)، يازده درصد از أيوب (بن أبى تميمة)، كمى بيش از شش درصد از افراد مجهول، و پنج درصد از ابن طاووس گرفته شده است، اظهارات شخصى خود مَعمَر به يك درصد [مطالب] مى رسد و باقى مانده (24 درصد) بين 77 نام پخش شده است. ۲
2. در دسته نقل هايى كه به ابن جُريج منسوب است، 39 درصد ظاهرا به عطاء (بن أبى رَباح) بازمى گردد، هشت درصد به افراد بى نام، هفت درصد به عمرو بن دينار، شش درصد به ابن شِهاب (زُهرى) و پنج درصد به ابن طاووس. فتاواى خود ابن جُريج تنها به يك درصد مى رسد و مابقى، 37 درصد، بين 103 نفر پراكنده شده است.
3. در مطالبى كه گفته شده از طريق ثورى رسيده است، آراى فقهى خودش غلبه دارد و نوزده درصد از كل را تشكيل مى دهد. در مرتبه بعد از آن، رواياتى از منصور (بن معتمر) (هفت درصد) و جابر (بن يزيد) (شش درصد) و افراد مجهول (سه درصد) قرار دارند. 65 درصد باقى مانده را مى گويند از 161 راوى يا مُخبِر مختلف اخذ كرده است. ۳
4. از ميان مطالبى كه به نام ابن عُيَنية است، 23 درصد را نقل هاى عمرو بن دينار تشكيل مى دهد، نُه درصد از ابن أبى نَجيح، هشت درصد از يحيى بن سعيد [انصارى]، شش درصد از اسماعيل بن أبى خالد، سه تا چهار درصد از افراد مجهول، و مابقى (پنجاه درصد) از 37 نفر رسيده است. از خود ابن عُيَنية رأيى وجود ندارد.
اين دورنما نشان مى دهد كه هر كدام از اين چهار مجموعه مطالب حديثى، هويتى كاملاً منحصر

1.See Schacht, Origins, pp.۱۶۳ ff.

2.محاسبات بر نمونه گيرى اى مبتنى است كه در صفحات پيشين همين مقاله آمد.

3.مؤلف در اين جا دو واژهauthority و informant را بر هم عطف مى كند كه ظاهرا بايد معانى متفاوتى داشته باشند. در ادامه مقاله، وى غالبا تعبير دوم را به تنهايى مى آورد كه، به نظر من، مى تواند هر دو معنا را پوشش دهد. مراد از authority، راوى مافوق يا به تعبير بهتر، شيخ و استاد است؛ اما informant به معناى هر خبردهنده و روايت كننده اى است. شايد در برخى مواضع به كارگيرى «ناقل» در ترجمه فارسى مناسب تر از مخبر باشد؛ اما مؤلف، گاه، براى «ناقل» تعبير انگليسى جاافتاده transmitter را به كار مى برد كه آن را نيز راوى ترجمه مى كنيم. نكته مهم در باب اين دو واژه، اضافى بودن مفهوم آنها است؛ يعنى اين دو مفهوم در زبان انگليسى همواره نسبت به محدّث يا راوى مورد نظر ما سنجيده مى شوند و به كار مى روند. راوى يا مخبر عبدالرزاق، فى المثل، يعنى شيخ يا فردى كه عبدالرزاق از او روايت را اخذ كرده است؛ نه آنها كه از عبدالرزاق روايت مى كند (ويراستار).

صفحه از 120