11. جماعة عن ابى جعفر محمّد بن سفيان البزوفرى (ص93 و 102)،
12. جماعة بن عبى عبداللّه حسين بن على بن سفيان البزوفرى (ص96).
اين كه اين جماعت مورد نظر شيخ طوسى چند نفر بوده و چه كسانى را شامل مى شود، چندان مشخص نيست؛ چنان كه خود شيخ نيز در اين باره چيزى نگفته است، ولى از مقايسه اينها با ديگر روايات كتاب مى توان برخى از آنان را مشخص نمود؛ مثلاً نسبت به مورد دوم مى توان گفت كه يكى از آن جماعت حسين بن عبيداللّه استاد شيخ طوسى (شماره 5) است؛ زيرا در روايتى چنين آمده است:
أخبرنى الحسين بن عبيداللّه عن ابى الحسن محمّد بن احمد بن داود القمى رحمه الله. ۱
يا اين كه در مورد ششم مى توان گفت يكى از آن جماعتى كه شيخ از ابى العباس بن نوح نقل كرده، حسين بن ابراهيم (شماره 6) است؛ به دليل:
أخبرنا الحسين بن ابراهيم عن ابى العباس احمد بن على بن نوح. ۲
و مورد آخر جماعت مذكور در شماره 11 است كه از جمله آنها حسين بن عبيداللّه است؛ چنان كه در جاى ديگرى چنين نقل كرده است:
اخبرنا الحسين بن عبيداللّه عن ابى جعفر محمّد بن سفيان البزوفرى. ۳
در پايان اين بخش بايد بگوييم كه بررسى روايات اين كتاب و چگونگى كار شيخ طوسى در اين بخش از كتاب مجال ديگرى را خواهان است.
4. فوايد و اطلاعات جانبى كتاب
آنچه كه بايسته است در خاتمه اين نوشتار بدان اشاره شود، بهره ها و فايده هايى است كه در غير موضوع غيبت از اين كتاب مى توان برد؛ از جمله اين فوايد جانبى اطلاع از برخى فرقه هاى مخالف امامت و غيبت حضرت مهدى (عج) تا عصر شيخ طوسى رحمه الله است. آنچه كه از مطالب شيخ طوسى در اين كتاب به دست مى آيد، اين است كه فرقه قابل ذكرى در زمان شيخ وجود نداشته است و تمام فرقه هايى كه از آنها نام برده است، چون، سبأئيه كيسانيه، ناووسيه، فطحيه محمديه و واقفيه، مدت ها پيش از شيخ از ميان رفته بودند؛ چنان كه جناب شيخ از مهم ترين دلايل بطلان و به حق نبودن آنها را انقراضشان دانسته است:
فقولهم ظاهر البطلان من وجوه احدها انقراضهم فانه لم يبق قائل يقول بشى ء من هذه المقالات و لو كان حقا لما انقرض. ۴