و در جايى ديگر:
على أن هذه الفرق كلها قد انقرضت بحمداللّه و لم يبق قائل يقول بقولها و ذلك دليل على بطلان هذه الأقاويل. ۱
البته اين كه به فرقه واقفيه بيشتر از ديگر فرق پرداخته و صفحات بيشترى را به ذكر و رد دلايل آنها اختصاص داده است، ظاهرا بيشتر به خاطر تأثير گذارى بيشتر آنها نسبت به ديگر فرق است و به نظر مى رسد كه نسبت به ديگر فرقه ها دوام بيشترى داشته است؛ چنان كه پيروان بيشترى نيز داشته است.
همچنين مى توان از تحول فرقه فطحيه اطلاع يافت كه:
و قد بينا فساد قول الذاهبين الى امامة جعفر بن على من الفطحية الذين قالوا بامامة عبداللّه بن جعفر الصادق عليه السلام ، فلما مات عبداللّه و لم يخلف ولدا رجعوا الى القول بامامة موسى بن جعفر و من بعده الى الحسن بن على عليه السلام فلما مات الحسن قالوا بامامة جعفر ... . ۲
و اين كه فرقه هايى چون مخمسه و طالبيه وجود داشته اند كه نام آنها در ضمن روايات اين كتاب بدون ذكر چگونگى اعتقادشان آمده است:
... ان ابادلف محمّد بن مظفر الكاتب كان فى ابتداء امره مخمسا ۳ مشهورا بذلك. ۴
و ... فقال من انتما؟ فقال احدهما، نحن قوم من الطالبية ۵ ... . ۶
البته اين عدم پرداختن به آنها بيشتر به جهت عدم اهميت شان و بى ارتباط بودن بحث از آنها با اصل موضوع كتاب، يعنى غيبت امام زمان عليه السلام است.
استفاده مهم ديگرى كه مى توان از اين كتاب نمود، اطلاع از احوال برخى از رجال و اصحاب ائمه طاهرين عليهم السلام و آگاهى از نظر جناب شيخ طوسى به عنوان يك رجالى بزرگ است. اين كه كسانى چون على بن ابى حمزه بطائنى و زياد بن مروان قندى و عثمان بن عيسى رواسى به دليل طمع در مال دنيا به وقف قايل شدند ۷ و كسانى چون عبدالرحمن بن حجاج، رفاعة بن موسى، يونس بن يعقوب، جميل بن دراج و حماد بن عيسى ابتدا بر عقيده واقفه بودند، ولى با مشاهده معجزات حضرت على بن موسى الرضا عليه السلام از اين عقيده درست كشيدند. ۸ همچنين اين كه حمران بن اعين، مفضل بن
1.همان، ص۱۳۷.
2.همان، ص۱۳۵.
3.از غلات و معتقد بودند سلمان، مقداد، ابوذر، عمار و عمربن اميه ضمرى از جانب خدا مأمور به اداره مصالح عالمند و سلمان در اين امور رئيس ايشان مى باشد.(بر اساس فرهنگ فرق اسلامى، ص۳۹۹).
4.الغيبة، ص۲۵۶.
5.پيروان طالب بن عبداللّه بن صباح بودند كه به مظهريت امام باقر عليه السلام اعتقاد داشتند. به خاطر غرائب و خوارقى كه از ايشان ديده بودند. (فرهنگ فرق اسلامى، ص۳۲۵).
6.الغيبة، ص۱۳۶.
7.ر. ك: همان، ص۴۲.
8.ر. ك: همان، ص۴۷.