نقد و بررسى ضرب قرآن - صفحه 11

عالم قرآن مراجعه كنيد و آن كسى كه خدمت حضرت امير آمد و آيات را ذكر كرد، به گونه اى در ظاهر معناى تناقض داشت و گفت در كتاب خدا شك كردم، چون مى بينم كه آيه اى آيه اى ديگر را تكذيب مى كند، حضرت فرمود:
ان كتاب اللّه ليصدق بعضه بعضا و لا يكذب بعضه بعضا و لكنك لم تزرق عقلاً تنتفع به.۱
لذا حضرت، عامل اين بدگمانى را بى اطلاعى از محتواى قرآن و نداشتن عقلانيتى مى داند كه بتواند از آن براى فهم قرآن بهره ببرد.
بنابراين، ضرب قرآن به قرآن به معناى تفسير قرآن به قرآن نيست. نيز به معناى تفسير موضوعى نيست تا كفر باشد. همه مفسران قرآنى كه از اين روش استفاده كرده اند، عناد و لجاجى نداشته اند تا عمل كفرآميز انجام داده باشند و در مقام تناقض يابى هم نبوده اند، بلكه در مقام پرده بردارى از معنا و كشف حقيقت كلام الهى بوده اند؛ در جهت وحدت و يكى كردن موضوع و تحليل خصوصيات آن بوده اند. آرى، اگر مفسرى رأيى كه دليل و شاهد علمى ندارد؛ به عنوان پيش فرض معناى آيه بگيرد و بخواهد آن را بر قرآن تحميل كند، ضرب القرآن است؛ چنان كه در رساله محكم و متشابه آمده است:
انهم ضربوا القرآن بعضه ببعض و احتجوا بالمنسوخ و هم يظنون انه الناسخ و احتجوا بالخاص و هم يقدرون انه العام.۲
تا آخر اين روايت كه به خوبى معناى اين اصطلاح را روشن مى كند و آن ظاهر الفاظ ـ كه به گونه اى معناى عام و مطلق اشعار شده را روشن مى سازد ـ و هم شرايط و فضاى بيان به ما كمك مى دهد و هم رواياتى كه وقتى كنار گذاشته مى شود، معناى حديث را به خوبى كشف مى كنيم و اصطلاح و معناى آن را در عصر ائمه درمى يابيم. به همين دليل، همان گونه كه در قرآن بايد از تفسير قرآن به قرآن بهره برد، در حديث هم از تفسير حديث به حديث بايد بهره برد.

كتابنامه

ـ الاصول الاصلية، ملا محسن فيض كاشانى، تهران: سازمان چاپ دانشگاه تهران، اول، 1390ق.
ـ الآيات الناسخة و المنسوخة، على بن الحسين شريف مرتضى، تحقيق: على جهاد الحسانى، بيروت: مؤسسة البلاغ، دارسلونى، اول، 1421ق / 2000م.
ـ بحارالأنوار، محمّدباقر مجلسى، بيروت: مؤسسة الوفاء، دوم، 1403ق/ 1983م.
ـ تفسير العياشى، ابونصر محمّد بن مسعود العياشى، تحقيق: الدراسات الاسلامية، قم: مؤسسة البعثة، اول، 1421ق، 3 جلد.

1.التوحيد، ص۲۵۵؛ بحارالأنوار، ج۹۰، ص۱۲۷.

2.بحارالأنوار، ج۹، ص۳، رساله محكم و متشابه.

صفحه از 11