نقد و بررسى ضرب قرآن - صفحه 5

«أى قوم! بهذا ضلت الامم قبلكم باختلافهم على انبيائهم و ضربهم الكتاب بعضه ببعض. ان القرآن لم ينزل لتضربوا بعضه ببعض، و لكن يصدق بعضه بعضا، فما عرفتم منه، فاعملوا به، و ما تشابه عليكم فآمنوا به». ثم التفت إلّى و إلى اخى فغبطنا انفسنا أن لا يكون رأنا معهم. ۱

در اين روايت آمده است كه عده اى پشت در خانه پيامبر نشسته بودند و درباره قرآن سخن رد و بدل مى كردند، مى گفتند؛ گفت وگوهايى كه تند و زننده بود تا جايى كه اين دو در تعريفى خودستايانه مى گويند ما از آنها كناره گرفتيم. ۲ پيامبر سخن آنان را مى شنيد كه چگونه درباره قرآن سخن مى گويند و محاجه مى كنند. آن حضرت با خشم بيرون آمد و خطاب به آن جماعت گفت:
اين كار شما چيزى است كه: 1. امت هاى پيشين انجام مى دادند و گمراه شدند؛ 2. با پيامبران خويش سرناسازگارى و اختلاف پيشه كردند؛ 3. برخى از كتاب را به برخى ديگر مى زدند؛ 4. قرآن براى جدل و نزاع و تخالف برخى آيات با آيات ديگر نيامده است. قرآن آمده و برخى از آيات آن آيات ديگر را تصديق مى كند؛ 5 . اگر در جايى معناى آيه را شناختيد، عمل كنيد و در آنجا كه متشابه شد و نفهميديد، تصديق كنيد.

۲.در مسند احمد بن حنبل (م۲۴۱ق) با اندكى اختلاف، از عمرو بن شعيب، از پدرش شعيب بن عبداللّه بن محمّد بن عمرو، از جدش عبداللّه بن عمرو بن العاص نقل مى كند:سمع النبى ـ صلى اللّه عليه و سلم ـ قوما يتدارؤن، فقال: انما هلك من كان قبلكم بهذا، ضربوا الكتاب اللّه بعضه ببعض، و انما نزل كتاب اللّه يصدق بعضه بعضا، فلاتكذبوا بعضه ببعض، فما علمتم منه فقولوا، و ما جهلتم فكلوه الى عالمه؛ ۳

1. ملت ها و اقوام دينى پيشين در كتاب خودشان مخاصمه و جدال مى كردند و به همين دليل به هلاكت افتادند؛ 2. برخى از كتاب را به برخى ديگر آن مى زدند؛ 3. كتاب آمده است كه برخى از آن برخى ديگر را تصديق كند نه اين كه ضرب باشد؛ 4. پس شما به وسيله برخى از كتاب برخى ديگر را تكذيب نكنيد؛ 5 . پس آنچه را دانستيد، همان را بگوييد و آنچه را ندانستيد، به دانشمند اين كتاب واگذار كنيد.

۳.نيز در مسند احمد بن حنبل، از طريق ديگر، از همان عمرو بن شعيب، از پدر، از جدش روايت مى كند:خرج رسول اللّه ـ صلى اللّه عليه و سلم ـ ذات يوم و الناس يتكلمون فى القدر، قال و كانّما تفقا فى وجهه حَبّ الرمان من الغضب، قال: فقال لهم: ما لكم تضربون كتاب اللّه بعضه ببعض، بهذا هلك من كان قبلكم؟ ۴

1.طبقات الكبرى، ج۴، ص۹۲.

2.با مراجعه به بابى كه احمد بن حنبل در روايات اين دو شخص گردآورى كرده، اين خودستايى هاى شخصى از سوى اين دو يا فرزندانش به خوبى روشن مى شود. (ر. ك: مسند احمد بن حنبل، ج۲، ص۱۷۰ ـ ۱۸۵)

3.مسند احمد بن حنبل، ج۲، ص۱۸۵.

4.همان، ص۱۷۸.

صفحه از 11