نقد و بررسى ضرب قرآن - صفحه 6

در اين روايت، موضوع جدال و سخن اين گروه ـ كه ضرب قرآن به قرآن باشد ـ مشخص شده و روند سخن به گونه اى بوده كه پيامبر خشمگين شده و صورتش به سرخى انار گرديده و فرموده است:
چرا برخى از كتاب خدا را به برخى ديگر مى زنيد، در حالى كه اقوام پيشين از شما با همين روش به هلاكت رسيدند؟

۴.باز به سندى ديگر، از عمرو بن شعيب، از جد خودش روايت مى كند:لقد جلست انا و اخى مجلسا ما أحب ان لى به حمر النعم، اقبلت انا و اخى و اذا مشيخة من صحابة رسول اللّه ـ صلى اللّه عليه و سلم ـ جلوس عند باب من ابوابه فكرهنا ان نطرق بينهم فجلسنا حجرة اذ ذكروا آيه من القرآن فتماروا فيها حتى ارتفعت اصواتهم، فخرج رسول اللّه صلى الله عليه و آله وسلممغضبا قد إحمّر وجهه يرميهم بالتراب و يقول: مهلاً يا قوم! بهذا هلكت الامم من قبلكم باختلافهم على أنبيائهم و ضرب الكتب بعضها ببعض. انّ القرآن لم ينزل يكذب بعضه بعضا، بل يصدق بعضه بعضا، فما عرفتم منه فاعملوا به و ما جهلتم منه فردوده الى عالمه. ۱

اين روايت اخير ابن حنبل به لحاظ سندى رحجان بيشترى دارد، چون از آن رواياتى است كه بخارى و مسلم بر آن اتفاق كرده اند و از طرفى ابعاد بيشترى از موضوع روشن شده است؛ زيرا آمده است كه اين گروه در آياتى از قرآن مراء و جدال مى كردند و به سر و صدا كشيده بود و ضرب قرآن به قرآن در جهت تكذيب آيه اى به آيه ديگر بوده كه پيامبر فرموده است:
قرآن نازل نشده كه چنين باشد، بلكه آمده است تا برخى از آيات ديگر را تصديق كند. لذا اگر اين معانى و كلمات را به خوبى شناختيد، عمل كنيد و اگر ندانستيد، به سراغ عالم اين كتاب برويد.
البته اين گروه روايت را ابن كثير در تفسير خود با سندى ديگر از مسلم نيشابورى و نسايى نقل مى كند، ۲ و نشان مى دهد نزديك اين مضمون از طرق گوناگونى در مجامع حديثى اهل سنّت رسيده است.

۵.احمد بن ابى عبداللّه محمّد بن خالد برقى كوفى (م ۲۷۴ق) در كتاب المحاسن، از پدرش نضر بن سويد، از قاسم بن سليمان، از امام صادق عليه السلام روايت مى كند كه آن حضرت فرمود:سمعت ابى يقول: ما ضرب الرجل القرآن بعضه ببعض إلاّ كفر. ۳

در اين روايت، بدون هيچ توضيحى و ذكر قبل و بعدى، مسأله ضرب القرآن به صورت مطلق مطرح شده و اين عمل كفر تلقى شده است، و نشان مى دهد كه در عهد آن حضرت مفهوم ضرب قرآن شناخته شده بوده است.

۶.صدوق (م۳۲۸ق) در كتاب التوحيد نقل مى كند:

1.همان، ص۱۸۱.

2.تفسير القرآن العظيم، ج۱، ص۳۴۷.

3.. تحف العقول : ص ۲۶۹ ، بحار الأنوار : ج ۷۴ ص ۱۸ ح ۲.

صفحه از 11