مقدمه ‏اى بر صحيفه سجاديه - صفحه 75

و مسيحى از شهادت را مى يابيم كه براى مخلوقات خداوند به كار رفته است. تا جايى كه بتوان چيزى را مخلوق خواند، آن چيز «غير از خداوند» است و در مرتبه اى پايين تر از خير مطلق قرار مى گيرد. خداوند مالك رحمت، شناخت، عشق، حيات، قدرت، اراده، صبر و مانند آن است. «اسماى نود و نه گانه الهى» فهرستى اساسى از صفات خداوند فراهم مى كنند. اگر از ما سوى اللّه كسى برخى از اين صفات را دارا باشد، مطمئنا مالكيت او نسبت به اين صفات با مالكيت خداوند نسبت به آن متفاوت است. اين صفات از آن جايى كه او خداست به او تعلق دارند، ولى تعلق آنها به مخلوقات به هر معنا كه باشد، به واسطه بخشش و عطاى اوست، چرا كه اساسا مخلوقات وجود خويش را به واسطه آفرينش او به دست آورده اند.
اين آموزه اساسى در مورد «شهادت» به آن معناست كه هيچ چيز و هيچ كس ـ حتى بزرگ ترين پيامبران ـ نمى توانند هم تراز خداوند باشند. از آن جايى كه خيريت يك صفت الهى است، «هيچ كس جز خداوند خير نيست». و هر چيزى غير از خداوند حداقل از آن جهت كه «غير» اوست، شر است. «شر» در اينجا ممكن است اسم ديگرى براى «خير كمتر» باشد، چرا كه در فضاى اسلامى هيچ كس نسبت دادن شر به پيامبر را به مخيله خود نيز راه نمى دهد. با اين حال پيامبران از آن جايى كه انسان هستند، نمى توانند در مرتبه اى مانند خداوند قرار گيرند. آنچه موجودات انسانى را از خداوند متفاوت مى كند، براى زندگى معنوى بسيار مهم است. همين تفاوت اجتناب ناپذير ـ بنده بودن، مخلوق بودن، نقص و گناهكارى انسان ـ است كه به او اجازه مى دهد افعالى را كه از او به عنوان بنده خواسته شده، انجام دهد. ۱ از آن جا كه پيامبر در ابتدا بنده خداست و بعد از آن پيامبر و رسول اوست: «عبده و رسوله»، بنابراين هر انسانى قبل از آن كه براى بروز دادن صفتى از صفات الهى اميد داشته باشد، بايد بندگى و سرسپردگى كامل خود در مقابل خدا را تحقق بخشد.
هرچه آگاهى و شناخت فرد از خداوند بيشتر باشد، آگاهى او از شكاف ميان «من» و «حقيقت الهى» بيشتر است. بنا به گفته قرآن: «إِنَّمَا يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَـؤُاْ» (سوره فاطر، آيه 28). هرچه شناخت انسان از خداوند و نفس بيشتر باشد، فهم دعاوى استقلال و غرور كه با گفتن كلمه «من» همراه است، و ترس از نتايج آن نيز بيشتر است. مقربان درگاه خداوند، بيش از ديگران از او مى ترسند، زيرا آنان فاصله بى نهايتى را كه ماهيت آنان را از خالقشان جدا كرده است، درك كرده اند. لذا آنان در عبادت و نيايش او نيز جدى ترند، زيرا مى بينند كه تنها از طريق عبادت و نيايش مى توان وعده هاى او در مورد آنان را تحقق بخشيد. هيچ مسلمانى نبايد گمان كند به جايى رسيده كه ديگر نياز به بخشايش خداوند ندارد و به همين دليل هيچ مسلمانى نبايد از دعا كردن و طلب مغفرت دست بكشد. به علاوه خيريت محض خداوند و هيچ و پوچ بودن مخلوقات مستلزم آن است كه يك عمل

1.تنها بعد از تحقق بخشيدن كامل تفاوت ميان خدا و بنده است كه مى توان نسبت به تحقق يافتن وحدت با خداوند اميد داشت. انسان هرچه بيشتر بر غيريت نفس خود با خدا و گناهكاربودن خود تأكيد كند، صفات الهى بيشتر در آينه جلايافته روح منعكس مى شود.

صفحه از 87