مقدمه ‏اى بر صحيفه سجاديه - صفحه 76

پرهيزكارانه را هيچ گاه نمى توان به بنده نسبت داد. اگر انسان قدرت بر انجام كارهايى دارد كه خداوند انجام آنها را از او خواسته، دليل آن را بايد در قدرتى كه خداوند به او اعطا كرده جستجو كرد. عبارت مشهور «و ما توفيقى الا باللّه » از استفاده و كاربردى عام برخوردار است. در تحليل نهايى، هيچ كار خوبى را نبايد به بنده نسبت داد. شايستگى و برترى همواره از آن خداست (به عنوان مثال، ر. ك: دعاى 74، بند2). در اينجاست كه راز حقيقت هميشه حاضر و سارى خداوند، خود را به گونه اى آشكار مى سازد كه همه مخلوقات ناپديد مى شوند و آنچه باقى مى ماند تنها وجه الهى است كه روى به سمت خلقت دارد.
اگر پيامبر و ائمه دائما خالصانه استغفار مى كردند، اين با عصمت آنان در تعارض نيست، زيرا گناه [ناسازگار با عصمت] به معناى سرپيچى خودآگاهانه از دستور خداوند است نه «گناه مخلوق وار»ى كه ناشى از غير خدا بودن است. مراجع متأخرتر بدون استثنا ميان مراتب مختلف عصيان و نيز فضيلت، تفاوت قائل شدند. مصداق بارز اين آموزه را مى توان در عبارت پر استعمال «حسنات الابرار سيئات المقربين» يافت. حداقل براى هر صفت مثبت انسانى سه مرتبه اساسى از يكديگر متمايز شده اند. البته اين مراتب غيرقابل جمع نيست و ممكن است كه به درجات مختلف در يك فرد واحد بسته به بلوغ معنوى او جمع شود. نمونه هاى مربوط به توبه و استغفار مى تواند اين نكات را توضيح دهد.
در صحيفه، امام اغلب از خداوند مى خواهد كه به او توفيق توبه عطا كند. توبه را مى توان روى آوردن به خداوند از طريق طاعات و اجتناب از نافرمانى تعريف كرد. مراجع متاخر از اولين مرتبه توبه سخن گفته اند كه متعلق به عموم مؤمنان و كسانى است كه با سرپيچى از فرامين شريعت مرتكب گناه شده اند. توبه اين افراد عبارت است از درخواست از خداوند براى عفو گناهانشان و سعى جدى براى عدم تكرار اين گناهان. به عبارت ديگر اساسا توبه آنان متعلق است به مرتبه افعالى كه احكام فقهى در مورد آن جارى است و مغفرتى كه طالب آن هستند، بدان معناست كه خداوند هر فعل و تركى را كه برخلاف شريعت از آنان سر زده، ببخشايد.
در مرتبه دوم توبه كسانى قرار دارند كه زندگى خود را وقف خداوند كرده اند و اوقات بيدارى خود را به رعايت دقيق جزئيات شريعت و پيروى از مستحبات توصيه شده در سنت نبوى اختصاص داده اند. اين افراد كه در انطباق با گفته بالا مى توان آنان را «ابرار» خواند، هيچ مشكلى در پيروى از اوامر و نواهى عملى شريعت ندارند، لذا توجه خود را به نيات درونى كه مى بايست اعمال ظاهرى را همراهى كند، معطوف مى كنند. آنان از غفلت روحشان كه نمى تواند خدا را با حضور قلب كامل به ياد داشته باشد، توبه مى كنند. آنان طاعات خويش را پايين تر از حد ايدئال مى دانند، چرا كه ضعف درونى دارند و اَشكال مختلفى از بى بصيرتى و ريا ـ مانند نسبت دادن تقوا و احتياط در رعايت شريعت به خودشان ـ توسط شيطان در قلبشان وارد مى شود. توبه آنان از گناه و معصيت نيست، چرا كه آنان شريعت را به طور دقيق رعايت مى كنند و مطابق با تعاريف فقهى مرتكب گناه نمى شوند. بلكه از افكار و

صفحه از 87