صحابى كيست؟ - صفحه 93

بگريزند، ارزشِ منطقى خود را در نظر، و كارآمدى خود را در عمل از دست مى دهند.
و امّا از حيث محتوا، بر تعريف ابن حجر دو اشكال بزرگ وارد است: 1. اين تعريف با معناى عرفى و اجتماعى «صحابى» سازگار نيست. تعريف ابن حجر، همچنان كه خود تصريح مى كند، شامل حال كسى نيز خواهد شد كه در يك لحظه به پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم ايمان آورد و در همان لحظه زندگى را بدرود گويد و حال آن كه، عرف، چنين كسى را صحابى پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم نمى شمارد. عرف اهلِ زبان و عرفِ جامعه، براى «صحابى»، قدر متعارفى از مصاحبت و مؤانست را شرط مى داند، چه صحابى پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم باشد و چه صحابى فردى ديگر. ابن حجر اين قدرِ متعارف را در تعريف خود، لحاظ نكرده است.
2. اگر اين تعريف، جنبه قراردادى داشت، اشكالى بر ابن حجر وارد نبود. يعنى اگر ابن حجر با خواننده خود قرارداد مى كرد كه هرگاه وى در كلام خويش، از واژه صحابى ياد مى كند، خواننده، تعريف موردنظر ابن حجر را در نظر آورد نه چيز ديگر را در اين صورت، نيازى به مناقشه در تعريف ابن حجر نبود. امّا به ياد آوريم كه ابن حجر مى خواهد مراد از صحابى در كلام پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم را روشن كند نه مراد از صحابى در كلامِ خود را. از اين رو، تعريف ابن حجر بايد با آنچه پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم از صحابى اراده كرده و با آنچه در وصفِ اصحاب خويش فرموده، سازگار باشد. نمى شود «موضوع» در يك گزاره و متن معين را خارج و فارغ از متن، اخذ و تعريف كنيد و در گام ديگر، «محمول» همان گزاره را بر اين معنا و تعريف، حمل كنيد و آن گاه آن را به صاحب متن نسبت دهيد. اگر S براين باور شد كه «الف ب است»، بايد در نظر بگيريم كه S مدعى است «الف» با آن معنايى كه خود S اراده كرده است، حكمش «ب» است، نه «الف» با معنايى كه ديگرى اخذ يااراده مى كند.
با اين توضيح، مى توان ادعا كرد اين تعريف با آنچه پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم درباره اصحاب خويش بيان كرده و با آنچه از آيات كه احتمالاً بر اصحاب پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم دلالت مى كند، سازگارى ندارد. در درونِ دايره اى كه ابن حجر ترسيم مى كند، مصاديقى مى گنجند كه نمونه هاى آشكار نقض اوصافى هستند كه پيامبر درباره اصحاب خويش بيان كرده است. پاره اى از ناقدان، براى نشان دادن اين ناسازگارى، در يك سو، عبارات و سخنان ستايش آميز پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم را قرار مى دهند و در سوى ديگر، كارنامه سياه و ننگين كسانى را پيش مى نهند كه بر اساس تعريف ابن حجر، صحابى پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم محسوب مى شوند؛ كسانى چون سمره ابن جندب، بسر بن ارطاة، حكم بن ابى العاص، عمرو بن العاص، مروان بن الحكم، وليد بن عقبه، ابوالأعور سلمى، ضحاك بن قيس، مغيرة بن شعبه، ثعلبة بن عاطب و ... ۱ حتى درباره برخى از اين افراد، به عباراتى از پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم استناد مى كنند كه مضمون لعن يا قدح و ذم دارد. ۲ آنها مى پرسند آيا مى شود پيامبر عظيم الشأن آن ستايش ها را در خصوص اين افراد كرده باشد!؟ آنها حتى به رواياتى از ائمه عليهم السلاماستناد مى كنند كه بر ارتداد اصحاب پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم جز معدودى از آنها،

1.مقاله دستنويسِ «صحابه از منظر اهل بيت عليهم السلام»، ص۱۸ ـ ۳۳؛ آفاق تفسير، مقاله «تفسير مأثور».

2.به عنوان نمونه درباره حكم بن ابى العاص و سمرة بن جندب.

صفحه از 101