صحابى كيست؟ - صفحه 98

به خودى خود، چندان اهميتى ندارد، بلكه، آنها مهم است پيامد و نتايج آن در بحث دوم و سوم است. بنابراين، جا دارد بپرسيم، تعريف جديد كه معرفت از صحابى ارائه مى كند، چه آثار، نتايج و گره گشايى هايى در بحث دوم و سوم دارد؟ آيا معرفت مى خواهد با تنگ كردن دايره صحابه در مقام تعريف، در ذهنيت رايج شيعه درباره شأن صحابه و اعتبار و حجيّت قول و عمل آنها تجديد نظر كند؟
انتظار خواننده اين است با آوردن آن همه قيود و شروط، قول و عمل صحابه در امر دين معتبر و حجت باشد؛ همچنان كه از ظاهر عبارت معرفت در يك موضع از مقاله مورد بحث و چنين برمى آيد. آنجا كه مى نويسد: «صحابه به معناى صحيح كلمه، همواره مورد ستايش و عنايت انديشمندان جهان اسلام و تشيع بوده اند و داراى اعتبار و سند حجيّت بوده اند» و نيز آنجا كه از من لايحضره الفقيه گزارش مى كند كه شيخ در بحث شرايط امام جماعت، سخن ابوذر را پس ازپيامبر صلى الله عليه و آله وسلم و پيش از امام باقر و امام صادق عليهماالسلام نقل كرده و آن را در عرض و كنار احاديث معصوم قرار داده است. ۱
اما معرفت در مقاله خود، اين نتيجه و رأى را به اختصار و اجمال اتمام برگزار مى كند و دقيقا روشن نمى كند مراد وى از اين كه صحابه نزد جهان اسلام و شيعه داراى اعتبار و سند حجيّت بوده اند، يعنى چه.
اوّلاً، اگر به واقع نزد شيعه چنين بوده است، پس تلاش وى در ارائه تعريف جديد از صحابى چه وجهى دارد؟ و اصلاح ذهنيت رايج ميان شيعه درباره صحابه چه معنايى دارد؟ مگر اين كه مرادِ معرفت اين باشد كه ردّپا و مؤيدّاتى از علماى شيعه سلف، براى اين تعريف از صحابه و اعتبار آنها يافت مى شود.
ثانيا، ادعاى معرفت درباره اعتبار و حجيّت صحابه حتى مطابق تعريف وى با سخن مشهور علماى شيعه مبنى بر اين كه بعد از قرآن، سخن پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم و سخن ائمه عليهم السلام، سخن هيچ فردى حجيّت ذاتى ندارد، ۲ چگونه قابل جمع است؟
ثالثا، معناى «اعتبار و سند حجيّت بودن» در عبارت معرفت چندان روشن نيست. معرفت كدام يك از تلقى هاى پيش گفته درباره صحابه را مى پذيرد؟ صحابى چونان «آتوريته دينى» يا صحابى چونان «روايت گر» يا صحابى، چونان «عالمِ دين»؟ آنچه را كه شيعه، تاكنون با تكيه بر مبانى خويش از پذيرش آن خوددارى كرده است، تلقى صحابى چونان آتوريته دينى است و از اين كه با صحابه راوى معامله راوى كند و با صحابه عالم معامله عالم كند، هيچ منع و مخدورى نداشته است. آيا نتايج معرفت از اين موضع فراتر مى رود؟ معرفت در همين مقاله عبارتى را از سيد محسن امين نقل مى كند، بى آنكه آن را نقد و يا ردّ كند:
«صحابه مانند ديگران آن گونه نيست كه مفروض العداله باشند ... . مطلق صحابى را نمى توان

1.من لايحضره الفقيه، ج۱، ص۲۴۷.

2.به عنوان نمونه، الميزان، ج۱۲ ، ص۲۷۸.

صفحه از 101