روش و عملكرد عمومى نجاشى در فهرست - صفحه 124

تمييز مشتركات، عموما درباره تشخيص اسم هاى مشترك ميان دو يا چند نفر به كار مى رود. اين مسأله زمانى اهميت مى يابد كه برخى از آن افراد توثيق و برخى ديگر تضعيف شده باشند؛ اين جاست كه تشخيص اين گونه اسامى ضرورت مى يابد.
نجاشى در فهرست خود از اين امر غافل نبوده، او در چند مورد به تمييز اسامى مشترك ميان راويان و نويسندگان پرداخته است:
حسن بن حسين لؤلؤى كه فرزندى به نام احمد دارد غيز از حسن بن حسين لؤلؤى معروف است. ۱
على بن عبداللّه بن محمّد معروف به خديجى اصغر است. ضمنا در اسناد روايات، نام خديجى ديگرى آمده كه او را به نام خديجى اكبر مى شناسند، نام او على بن عبدالمنعم بن هارون است. ۲
عمرو بن الياس، نوه عمرو بن الياس بجلى مذكور در شماره قبل از آن ۳ است. ۴
مسأله تمييز مشتركات ذيل نام محمّد بن قيس كه مشترك بين اشخاص ثقه و ضعيف است به روشنى نمايان است. نجاشى ذيل نام محمّد بن قيس، ابونصر اسدى مى نويسد: محمّد بن قيس بجلى ديگرى نيز وجود دارد ۵
كه كتابش مانند كتاب ابونصر اسدى است، همچنين نام هاى محمّد بن قيس ابوعبداللّه اسدى كه خصيص و ممدوح است و محمّد بن قيس ابواحمد اسدى كه ضعيف است در اسناد روايات آمده است. ۶

9. توضيح و تبيين معانى برخى از اصطلاحات، گروه ها، نام ها و واژگان

نجاشى گاه به مناسبت از اصطلاحات، گروه ها و بعضى واژگان ياد كرده و به تبيين و معناى آنها پرداخته است. او نام «دبة الشبيب» را به عنوان نام معروف كتاب نوادر الحكمة محمّد بن احمد بن يحيى نزد قمى ها ذكر و معناى لغوى آن را بيان مى كند و مى نويسد:
شبيب، شخصى بى سواد در قم بوده كه دبّه اى خانه خانه داشته است كه از خانه هاى مزبور به مشتريان روغن مى داده است و كتاب مذكور را بدان تشبيه كرده اند. ۷
نجاشى به معرفى بعضى گروه ها نيز پرداخته؛ از جمله، زبيريون ۸ و سلمانيه ۹ .

1.همان، ش۱۸۵، ص۷۸.

2.همان، ش۶۹۲ ، ص۲۶۷.

3.همان، ش۷۷۲، ص۲۸۸.

4.همان، ش۷۷۳، ص۲۸۹.

5.اين نام بلافاصله در شماره بعدى آمده و مورد توثيق واقع شده است (رجال النجاشى، ش۸۸۱ ، ص۳۲۳).

6.رجال النجاشى، ش۸۸۰ ، ص۳۲۳.

7.همان، ش۹۳۹، ص۳۴۸.

8.همان، ش۷۵۷، ص۲۲۰. زبيريون سه نفر به نام هاى ابومحمّد زبيرى، عبداللّه بن عبدالرحمن زبيرى و محمّد بن عمرو بن عبداللّه بن مصعب بن زبير بودند (همان، ص۲۲۰).

9.همان، ش۶۶۸ ، ص۲۵۵. سلمانيه، از غلات معتقد به الوهيت سلمان فارسى بودند (تاريخ شيعه و فرقه هاى اسلام تا قرن چهارم، ص۱۷۷).

صفحه از 126