تاريخ‏گذارى روايات بر مبناى تحليل اسناد - صفحه 147

نسبت به زن است.

طرح مسأله

چنان كه بر مبناى پژوهش هاى حديثى غربى نخواهيم بپذيريم كه يك روايت صرفا به دليل اين كه در چند كتاب از كتب سته موجود است، از پيامبر است، در اين صورت بايد بررسى كرد كه آيا ممكن است اين روايت برساخته فردى ديگر بوده و بعدا نسبت آن به پيامبر جعل شده باشد؟
به عقيده ينبل غالبا نمى توان با ادله كافى ثابت كرد كه كل اسانيد يك روايت جعلى است. بدين سبب، وى براى پاسخ به سؤال فوق و تشخيص تاريخى بودن انتساب يا عدم انتساب آن روايت به پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم، اسانيد روايت را تحليل مى كند. وى، براى اين منظور پس از شناسايى و گردآورى تمامى اسانيد اين روايت از كتب حديثى، ۱ آنها را در نوعى نقشه با عنوان «شبكه اسناد» ترسيم مى كند؛ زيرا به نظر وى نظريه پردازى درباره خاستگاه و مراحل تطوّر اسانيد بدون بهره گيرى از يك ابزار كمكى ديدار عملى نيست. ۲ هدف ينبل از انجام اين مقدمات، دستيابى به ابزارى است كه به كمك آن بتوان به تاريخ تقريبى و منشأ احتمالى يك روايت دست يافت. اين ابزار «حلقه مشترك» نام دارد. «حلقه مشترك» اصطلاحى است كه بيشتر توسط شاخت وضع شده ۳ و ينبل، در عمل، به طور گسترده اى آن را به كار بسته و مفهوم آن را بسط و گسترش داده است. ۴

1.البته وى به جاى اين كه يكايك طرق اسانيد را از جوامع حديثى بازنويسى كند و سپس آنها را در يك شبكه با يكديگر ادغام كند، يك راه ميان بر پيشنهاد مى كند: تحفه الاشراف بمعرفه الاطراف اثر مزّى؛ هر چند بهره گيرى از اين كتاب در بادى امر كارى دشوار به نظر مى رسد. براى توصيف دقيق تر از مزى و ويژگى هاى كتابش و نيز شيوه استفاده از آن، ر. ك: مقاله ينبل در: E۱۲، مدخل «مزّى».

2.وجه مميزه پژوهش هاى ينبل بهره گيرى از ابزارهاى ديدارى (ترسيم نمودارهاى اسانيد روايات) است. وى بر آن است كه اين ابزار، اطلاعات پنهان در اسانيد را بهتر نمايان مى سازد. به علاوه، ينبل به جاى بهره گيرى از اصطلاحات انتزاعى متداول در علوم حديث، اصطلاحات جديدى وضع مى كند كه ناظر به همين وجه ديدارى است كه در ادامه مقاله با تعريف و كاربرد هر يك آشنا خواهيم شد. نگارنده براى حفظ ادبيات پژوهشى ينبل از معادل هاى همين واژگان در زبان فارسى استفاده كرده و از جايگزينى مصطلحات رايج در علم الحديث پرهيز كرده است.

3.ر. ك: Josef Schacht, The Origins of Muhammadan Jurisprudence, ``The Evidence of Isads, PP. ۱۶۳-۱۷۲; هر چند شاخت در اين كتاب و آثار بعدى خود چندان به اين اصطلاح توجه نكرده و در عمل آن را به كار نبرده است.

4.البته مفهوم اين اصطلاح نزد ينبل به مرور زمان كامل شده و گسترش يافته است. وى نخست اين مفهوم را در فصل پنجم (ص۲۰۶ ـ ۲۱۷) كتاب خود: Muslim tradition, Studies in chronology, provenance and authorship of early hadïh, Sambridge ۱۹۸۳ به تفصيل شرح داده است. سپس عملاً آن را بر روى اسانيد تعداد زيادى از روايات پياده سازى كرده و در اثناى همين پژوهش ها به نكات جديدى در اين باره دست يافته و پاره اى از نتايج آنها را در مقالات مستقلى منتشر كرده است. براى مجموعه مقالات وى ر. ك: Juynboll, Studies on the Origins and Uses of lslamic Hadïth, Aldershot ۱۹۹۶. ينبل در اصلاحيه اى كه در آخر كتاب اخير افزوده، اذعان مى كند كه ديدگاه او درباره تحليل اسناد دائما در حال تغيير و اصلاح بوده است. براى برخى تكمله ها در اين باره ر. ك: id., ``Early Islamic society as reflected in his use of isnads, Le Muséon, ۱۰۷, fasc. ۱-۲, Louvain-la-Neuve ۱۹۹۴, ۱۵۲-۱۵۹; id., ``(Re)Appraisal of Some Technical Terms in Hadth Science, Islamic Law and Society, ۸:۳ (۲۰۰۱), ۳۰۳-۳۰۷;

صفحه از 167