تاريخ‏گذارى روايات بر مبناى تحليل اسناد - صفحه 151

منشعب مى شوند ـ چنين نتيجه گيرى مى كند كه تاريخى بودن نقل هايى كه در شبكه اسناد ارائه
شده اند، صرفا پس از آن قابل تصور است كه شروع به پخش شدن مى كنند؛ يعنى در طبقه حلقه مشترك، و نه پيش از آن. ۱ .
استدلال ينبل مبتنى بر اين نظرگاه مشهور در سنت روايى اسلامى بنا شده است كه مسلمانان در قرون نخستين به شدت شيفته و مجذوب پيامبر بودند و آموزه هاى وى دائما نقل مجالس بوده و سخنان آن حضرت از جانب كسانى كه پيامبر را درك كرده و با وى مصاحبتى داشتند، براى تازه مسلمانان نقل و روايت مى شد. به عبارت ديگر، دائما انبوهى از راويان منقولات پيامبر را براى جماعتى فزون تر ـ كه راويانى جوان تر بودند ـ نقل مى كردند و در اين امر خطير از هيچ تلاشى فروگذار نمى كردند تا سنت نبوى و اسلامى تمام و كمال و بى هيچ نقصى به نسل هاى بعدى ـ كه پيامبر را نديده بودند و درك صحيح و كاملى از اسلام و آموزه هاى آن نداشتند ـ منتقل گردد. در اين صورت، اين پرسش بجاست كه چرا پيامبر براى بيان گفته خود در يك موضوع (مثلاً فتنه گرى زنان)، فقط يك صحابى را برگزيده و چرا اين صحابى براى روايت آن صرفا يك تابعى را انتخاب كرده و چرا اين تابعى نيز براى نقل روايت، تنها يك تابعى ديگر (باز در اين مثال، همان حلقه مشترك يعنى سليمان التيمى) را اختيار كرده است. ۲
به بيان ديگر، اصل ديگرى كه نظريه ينبل بر آن استوار است، امتناع از پذيرش «سازگارى» اين نظريه مشهور در سنت اسلامى و واقعيت موجود در اسانيد اين گونه روايات است؛ زيرا پذيرش سازگارى اين دو بدين معناست كه باور كنيم در جامعه هاى كه در آن على الظاهر افراد بسيارى آموزه هاى دينى را چه بسا براى افراد بيشترى نقل مى كردند ـ چنان كه همه منابع سنتى بر آن تأكيد دارند ـ ، عملاً هزاران واقعه وجود دارد كه شخصى واحد به فرد واحد ديگرى گفته و او نيز به فرد واحد ديگرى گفته و او هم به فرد واحد ديگرى گفته كه يك بار حضرت محمّد صلى الله عليه و آله وسلم فلان چيز را گفت يا فلان كار را انجام داد. ۳ .
بنابراين، تنها يك توجيه براى رفع اين تناقض باقى مى ماند:
طرق منفرد از حلقه مشترك تا پيامبر، حاكى از طريق نقل روايت نبوى نيست، بلكه طريقى است كه حلقه مشترك برساخته تا با استناد اين گفته به مرجعى معتبر (به اصطلاح اسناد «مرفوع») بر

1.ibid., ۳۵۴

2.ibid., ۳۵۳

3.ibid., ۳۵۴. در اين جا نيز باز ينبل موضوع را به گونه اى بصرى بيان مى كند. وى هر يك از شبكه هاى اسناد را به شاخه گلى تشبيه مى كند. به گفته او چنانچه اكثر اين شاخه هاى گل از پايين ترين نقطه، يعنى پيامبر گل داده بودند و به همين ترتيب از هر صحابى كه در گل حاصل از طرق منشعب از پيامبر قرار گرفته و از هر يك از تابعين كه در گل هاى حاصل از طرق منشعب از صحابه هستند، و قس على هذا، نيز شكوفه هايى سربرآورده بودند، در اين صورت مى توانستيم بگوييم حديث، حقيقتا به مرور زمان از سيره هايى كه در كتب حديث سده هاى ميانه نقل شده، منتشر شده است؛ اما حقيقت امر چيزى غير از اين است.

صفحه از 167