تاريخ‏گذارى روايات بر مبناى تحليل اسناد - صفحه 155

تأييد اين استنتاج خود فراهم آورد. سليمان در بصره زندگى مى كرده و از جمله عُبّاد بوده است. به نظر ينبل شاخصه اصلى چنين كسانى پرهيزكارى افراطى يا به تعبيرى خشكه مقدسى است. جلوه اين ويژگى در مشاركت ايشان در نشر گسترده سخنان اخلاقى و تهذيب گونه است؛ زيرا آنان با اين كار درصدد بودند به مردم سلوك پسنديده اسلامى را تعليم دهند. ۱ اينان گاهى اوقات اين اخبار را در قالب احكام فقهى بيان مى كردند، اما اغلب صرفا كلماتى اخلاقى هستند كه به مراجع متقدم، بويژه پيامبر منسوت شده اند. ۲ سليمان مدعى است كه روايت را از أبوعثمان عبدالرحمان بن مُلّ النهدى شنيده است؛ ولى به عقيده ينبل، اين «نقل» قابل ترديد است. ينبل باز هم براى تاييد مدعاى خود از شرح حال أبوعثمان بهره جسته است. به نظر ينبل، أبوعثمان النهدى، راوى ادعايى سليمان، ظاهرا از طبقه نخست تابعين بوده است كه اوصاف عجيب و غريب ايشان، موجب ترديد در اصل وجودشان مى شود. ۳ اينان در ويژگى هايى خاص مشترك اند:
ـ همگى آنان عمرى طولانى داشته اند.
ـ همگى مدت ها قبل از رحلت پبامبر صلى الله عليه و آله وسلم اسلام آوردند، اما به دلايل مختلف هيچ گاه موفق به ديدار با وى نشدند؛
ـ همگى در بصره يا كوفه سكنا گزيدند.
ـ همگى دايما در طرق منفرد اسناد شبكه ها دقيقا زير حلقه هاى مشترك قرار دارند؛ كه البته «عمر طولانى» ايشان فاصله بسيار زياد بين حلقه هاى مشترك و صحابه را پر مى كند.
ـ اينان غالبا در طرق يك حلقه مشترك خاص حضور دارند؛ گويى وى آنان را «قبضه خود كرده است»؛ البته گهگاه دو يا چند حلقه مشترك آنان را «به اشتراك مى گذارند». ۴
ينبل بر اساس مجموعه اين شواهد و قراين ـ كه از تحليل اسناد روايت و شرح حال راويان به دست آورده ـ چنين جمع بندى مى كند:
سليمان، خطيب متقى بصرى ـ كه يك قرن يا بيشتر پس از پيامبر مى زيسته ـ روايت فتنه را جعل [كرده] و به پيامبر نسبت داده است. ۵

1.براى اطلاع بيشتر درباره عُبّاد و گروه هاى مشابه از راويان حديث، ر. ك: juynboll, Muslim Tradition, pp. ۱۸۷f.

2.ibid., ۳۵۹-۳۶۰.

3.اين افراد در سنت اسلامى به مُعَمَّرون نامبردارند. آنچه ينبل در اين جا درباره آنان گزارش مى كند، دست آورد پژوهش وى درباره تعداد زيادى از روايات است كه به شيوه تحليلى خاص خود انجام داده است. او در مقاله اى مستقل به تحليل جايگاه چند تن از اين افراد در بسط و توسعه اسانيد روايات پرداخته است. ر. ك: id., ``The Role Of Muammarun in the Early Development of the Isnad, Wiener Zeitschrift für die Kunde des Morgenlandes, ۸۱, Wien ۱۹۹۱, ۱۵۵-۱۷۵.

4.idib., ۳۶۰.

5.idib., ۳۶۰. البته اين تنها روايت سليمان در اين باب نيست. براى نمونه اى ديگر از اين دست روايات تحقيرآميز درباره زنان كه از سليمان در مقام حلقه مشترك نقل شده است، ر. ك: تحفة الأشراف و هوالجامع الصحيح، ج۱، ص۵۰ ، ش۱۰۰؛ عن سليمان التيمى، عن أبى عثمان، عن أسامة، عن النبى ـ صلى اللّه عليه و سلم ـ قال: « ... قمت على باب النار فاذا عامة من دخلها النساء»؛ ( ... در مقابل باب جهنم ايستاده بودم و [ديدم كه ]اغلب كسانى كه از آن مى گذشتند، زنان بودند).

صفحه از 167