بررسى كتاب «التشريف بالمنن فى التعريف بالفتن» - صفحه 176

اعتماد كرد و حتى در گفت وگو با اهل سنت و در مقام جدل نيز نمى توان به او و كتابش استناد ورزيد.

ج. الفتن زكريا بن يحيى

بخش سوم كتاب ابن طاووس از كتاب الفتن ابويحيى زكريا بن يحيى بن حارث بزاز نقل شده است. اين منبع نيز دقيقا حكم منبع پيشين را دارد و براى ما كاملاً مجهول و ناشناخته است و در هيچ يك از منابع رجالى معتبر اهل سنت و شيعه، از جمله كتاب هايى كه به عنوان مرجع شرح حال ابن حماد ذكر كرديم، مطلبى درباره او وجود ندارد و نامى از كتاب الفتن او به ميان نيامده است. تنها مرجعى كه به زكريا بن يحيى اشاره كرده است، ابن ابى الوفاء قرشى در جواهر المضيئة است كه كحاله در معجم المؤلفين نيز تمام مطلب قرشى را نقل كرده است. در اين دو منبع تنها به اين اشاره اكتفا شده است كه او:
زكريا بن يحيى بن حرث نيشابورى مزكى بزاز، ابويحيى، است كه فقيه و محدث بود و تأليفات بسيارى در حديث داشت. ۱
از اين كه نام وى در كتاب قرشى آمده است، مى توان گمان برد كه وى از طبقه حنفيان بوده است؛ زيرا كتاب قرشى به طبقات حنفيه اختصاص دارد. اما در اين اثر نيز هيچ مطلب عمده اى كه بتوان از آن به وثاقت و اعتبار يا شرح حال زكريا دست يافت، وجود ندارد.
دشوارى ديگرى كه درباره زكريا بن يحيى وجود دارد، اين است كه كلمات ابن طاووس نيز درباره نام و نسب او مضطرب است. ابن طاووس هنگامى كه در ابتداى كتاب وعده مى دهد كه از الفتن زكريا بن يحيى نيز گزيده هايى را نقل خواهد كرد، از وى با همان نام و سلسله نسب ـ كه در ابتداى اين بند آورديم ـ ياد مى كند؛ اما زمانى كه نقل مطلب از كتاب او را در بخش سوم كتاب خود آغاز مى كند، از وى، نه با نام زكريا بن يحيى بن حارث بزاز، بلكه با نام «ابويحيى بن زكريا بن يحيى بن حرث بزاز» ياد مى كند ۲ كه مطابق اين نقل، الفتن مربوط به شخصى به نام ابويحيى فرزند زكرياست كه نام جد او حرث است. در حالى كه مطابق ذكر نخست (در صفحه 17)، الفتن مربوط به زكرياست. البته با توجه به قراين و شواهد موجود، از جمله تكرار نام زكريا در ادامه نقل قول ها مى توان ذكر دوم را اشتباه ناسخان يا خطاى چاپى دانست و نام درست صاحب كتاب ابويحيى زكريا بن يحيى است.
خلاصه كلام، اين كه از ميان سه منبع عمده سيد بن طاووس در كتاب التشريف بالمنن دو منبع آن كاملاً مجهول و ناشناخته است و اطلاعى از وضعيت نويسندگان آنها يا كتاب هاى آنها به ويژه كتاب هايى كه مورد بحث ما و منبع سيد بوده اند، وجود ندارد. و اصل كتاب هايى كه سيد از آنها استفاده كرده و در التشريف بالمنن از آنها نقل كرده است، نيز از ميان رفته و به دست ما نرسيده است.

1.ر. ك: الجواهر المضيئة، ج ۱، ص ۲۴۵؛ معجم المؤلفين، ج ۱، ص ۷۳۴ رقم ۵۴۸۳ .

2.الملاحم، ص ۱۴۲.

صفحه از 182