روحش را پاكيزه كناد ـ دفن كنند ، اگر مكانى مناسب ميسّر شود ؛ گرچه به برداشتن صفّه اى باشد كه به خارج باز است تا حدّى كه احداث قبر و لحدى در آن ممكن شود ، به طريقى كه ضرر به آنچه زير آن است ، نرساند ، يا در ميان گنبد مقابل قبر پدرم ، در محلّى كه آقا جلال معرّف ، برادر دينى من ـ خدا او را توفيق بدهد ـ مى داند ؛ و اگر خريد مكانى نزديك به مدفن پدرم ـ روانش پاكيزه باد ـ ممكن شود ، مانند خانه حكيم كه سيد حسينعلى ، پسر خواهرم آن را گرفته است ـ زيرا امكان دارد از بالاى رهگذر عمومى يا زير آن ، راهى به يكديگر احداث كنند ـ در اين صورت بايد بخرند و وقف نمايند براى مدفن من و مدفن فرزندانم و خويشانم.
كتابهايى كه خود موصّى تصنيف كرده
4 ـ سپس البتّه تصنيفات خودم را هر آنچه به خطّ خودم است ، خواه كلّ آن به خطّ من باشد يا بعض آن ؛ يعنى نسخه هاى اصل را بر كافّه مؤمنين وقف نمودم ، خواه آن مصنّفات عربى باشد يا فارسى ؛ و همچنين نسخه هايى كه از روى آن براى مردم نسخه برداشته ام و توليت آنها را به اصلح اولاد ذكورم تفويض كردم ؛ سپس به اصلح اولاد اولاد ذكورم ، و با تساوى در صلاح . پس توليت با اعلم است ، با تقدّم طبقه اعلى بر اسفل ؛ امّا صالحى كه آن نسخه ها را ضبط كند و به مستحقّ آنها برساند.
و بافقد صالح بين اولاد ذكور و اولادِ اولادِ آنان ـ و العياذ باللّه ـ پس توليت مفوّض است ، به اصلح اولاد برادرانم ؛ سپس به اصلح اولاد دخترانم ؛ سپس به اصلح اولاد خواهرانم ؛ و با نبودن آنان ـ و العياذ باللّه ـ پس امر توليت ، مفوّض است به عالم مُحدّث موافق بامسلك من از شاگردانم ؛ خواه با واسطه شاگردم باشد ، خواه بى واسطه ؛ و با تعدّد و اشتباه در اصلح ، يا نزاع در جميع مراتب مزبوره ، پس توليت مفوّض است به كسى كه قرعه شرعيّه او را معيّن مى سازد . . .