چيستى باطن قرآن كريم از منظر روایات - صفحه 13

قرآن بر هفت حرف نازل شده و براى هر آيه اى از آن ظاهر و باطنى است.
در كتاب هاى روايى شيعه، با سند معتبر، ۱ از فضيل بن يسار روايت شده است كه درباره روايت «هيچ آيه اى از قرآن نيست، مگر اين كه براى آن ظاهر و باطنى است» از ابوجعفر (امام باقر) عليه السلام پرسيدم، فرمود:
ظاهر آن، تنزيل آن و باطن آن، تأويل آن است ... . ۲
در اين روايت نيز وجود باطن براى تمام آيات، به صورت قطعى و مسلم، مطرح شده و مورد تقرير امام باقر عليه السلام قرار گرفته است. از اين نكته مى توان مشخصه اى براى باطن قرآن به دست آورد و آن اين كه باطن قرآن معنايى است كه به دسته اى از آيات قرآن اختصاص ندارد؛ هر آيه اى از آيات قرآن داراى باطن است.
پس در بيان چيستى باطن قرآن، بايد آن را به گونه اى معرفى كرد كه اين عموميت در ضمن آن حفظ شود و اگر به گونه اى تعريف شود كه نسبت به دسته اى از آيات تصور نداشته باشد و يا بيانگر وجود باطن براى دسته اى از آيات باشد، آن تعريف، قطعا نادرست و يا دست كم، ناقص است.

2 ـ 1. باطن معانى و مصاديق غير ظاهر قرآن

از روايات، به خوبى، استفاده مى شود كه منظور از ظاهر و باطن قرآن دو نوع معنا يا مصداقى است كه خداى متعال از آيات قرآن اراده كرده است. شاهد روايى اين نكته فراوان است؛ به عنوان نمونه: جابر بن يزيد گويد:
از ابوجعفر (امام باقر عليه السلام ) از تفسير [آيه اى] سؤال كردم و آن حضرت پاسخ داد. سپس بار دوم، همان مورد را از ايشان سؤال كردم، پاسخ ديگرى داد. گفتم: در اين سؤال [پيش از اين]، پاسخ ديگر به من داده بوديد! فرمود: اى جابر، قرآن باطن و ظاهر دارد ... . ۳
با سند صحيح ۴ از عبداللّه بن سنان روايت شده است:
به ابوعبداللّه (امام صادق) عليه السلام عرض كردم: فدايت شوم! معناى «ثُمَّ لْيَقْضُواْ تَفَثَهُمْ»۵ چيست؟

1.اين روايت در يك سند، از محمّد بن حسين نقل شده است (بحارالانوار، ص۹۲ ـ ۹۷) كه به قرينه روايتش از محمّد بن اسماعيل، محمّد بن حسين بن ابى الخطاب ثقه و مورد اعتماد است (ر. ك: معجم الثقات، ص۱۰۶، ش۷۱۰) و در سند ديگر، از محمّد بن عبدالجبار نقل شده است (بحارالانوار، ج۲۳، ص۱۹۷) و او نيز محمّد بن ابى الصبهان است كه شيخ، او را توثيق كرده است (ترتيب الطبقات، ش۱۱۰، ش۷۳۴) و ساير رجال سند نيز، بدون ترديد، ثقه هستند.

2.بحارالانوار، ج۹۲، ص۹۷، ج۲۳، ص۱۹۷.

3.وسائل الشيعة، ج۱۸، ص۱۴۲.

4.اين روايت را صدوق در من لا يحضره الفقيه، ج۲، ص۳۶۹ از عبداللّه بن سنان نقل كرده است و در پايان كتاب گفته است: آنچه در اين كتاب از عبداللّه بن سنان نقل شده است، آن را از پدرم، از عبداللّه بن جعفر حميرى، از ايوب بن نوح، از محمّد بن ابى عمير، از عبداللّه بن سنان روايت كرده ام (همان، ج۴، ص۳۷۰) و ثقه بودن همه آن افراد به شهادت دو عادل معلوم و ثابت است (ر. ك: تجليل، ص۲۱، ۷۲، ۷۳، ۸۲ ، ۱۰۰، ش۱۲۷، ۴۷۶، ۴۸۵، ۶۶۹).

5.سوره حج، آيه ۲۹.

صفحه از 28