چيستى باطن قرآن كريم از منظر روایات - صفحه 14

فرمود: گرفتن شارب و كوتاه كردن ناخن ها و آنچه شبيه آن است. گفتم: فدايت شوم! ذريح محاربى، براى من، از شما روايت كرد كه فرموده ايد: «لْيَقْضُواْ تَفَثَهُمْ» ديدار امام است ... ! فرمود: ذريح راست گفته [و اين معنا را كه براى تو گفتم نيز ]درست است؛ زيرا براى قرآن ظاهر و باطنى است و چه كسى تحمل مى كند و مى پذيرد، آنچه را كه ذريح تحمل (ظرفيت پذيرفتن) آن را دارد؟ ۱
از اين روايت، به خوبى پيدا است كه منظور از ظاهر و باطن قرآن، دو نوع معنا يا مصداقى است كه از آيات اراده شده است و فهم يكى از آنها آسان و فهم ديگرى مشكل است؛ به گونه اى كه همه تحمل و ظرفيت پذيرفتن آن را ندارند. در بيشتر رواياتى كه از وجود باطن براى قرآن خبر داده اند، از جمله همين دو روايتى كه نقل شد، در مقابل ظاهر قرار گرفته است. از اين مقابله معلوم مى شود كه باطن قرآن، معانى و مصاديق غير ظاهر آن است. با توجه به اين كه لغت دانان نيز باطن هر چيز را مخالفِ ظاهر آن دانسته اند ۲ و باطن را به پنهان، ۳ و ظهور شى ء را به «تبيّن و بروز آن، بعد از خفا» معنا كرده اند ۴ و در عرف عقلا و اهل لسان نيز ظاهر كلام، اعم است از معنايى كه دلالت كلام بر آن از ابتدا آشكار باشد و يا با تحصيل مقدمات لازم براى فهم معناى كلام، از قبيل به دست آوردن مفاهيم واژه ها، دقت در تركيب كلام، و توجه به قراين متصل و منفصل آشكار شود، مى توان گفت كه باطن قرآن كريم معانى و مصاديقى است كه از آيات كريمه اراده شده است؛ ولى دلالت كلام بر آنها، حتى پس از آگاهى از مفاهيم مفردات و تركيب و ساختار كلام و توجه به همه قراين متصل و منفصل نيز آشكار نيست.
همچنين، در بسيارى از روايات، معنا يا مصداقى به عنوان بطن يا تفسير باطنى آيات ذكر شده است كه دلالت آيات بر آن معانى و مصاديق، آشكار نيست؛ به گونه اى كه اگر راسخان در علم ـ كه مفسران ويژه قرآن هستند ـ آن معنا يا مصداق را بيان نمى كردند، فهم آن ميسر نبود؛ به عنوان نمونه:
در تفسير عياشى از جابر نقل شده كه گفت:
تفسير «فَلَمَّا جَآءَهُم مَّا عَرَفُواْ كَفَرُواْ بِهِ»۵ را از ابوجعفر (امام باقر) عليه السلام پرسيدم، فرمود: تفسير آن در باطن، اين است كه وقتى درباره على عليه السلام براى آنان چيزى آمد كه به آن آگاه بودند، به آن كافر شدند؛ پس خدا كه فرمود: «فَلَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الْكَـفِرِينَ»،۶ در باطن قرآن، مقصود از كافران، بنى اميه است. ۷

1.من لا يحضره الفقيه، ج۲، ص۳۶۹.

2.ترتيب كتاب العين، ج۱، ص۱۷۲؛ معجم مقابيس اللغة، ج۱، ص۲۵۹؛ الصحاح، ج۲، ص۱۵۳۰.

3.منتهى الادب، ج۱، ص۸۸.

4.المعجم الوسيط، ص۵۷۸ .

5.سوره بقره، آيه ۸۹ .

6.تفسير العياشى، ج۱، ص۵۰ ؛ تفسير نور الثقلين، ج۱، ص۱۰۱؛ بحارالانوار، ج۳۶، ص۹۸.

صفحه از 28