چيستى باطن قرآن كريم از منظر روایات - صفحه 21

كه لفظ در آن استعمال شده است، در محاورات غير قرآنى نيز ممكن است و چيز ساده اى است و حال آن كه در روايات، وجود بطن براى قرآن، عظمت و فضيلتى براى آن به شمار آمده است. ۱
ب. شايد مراد از بطون، لوازم معناى مستعمل فيه لفظ باشد؛ اگرچه فهم ما از ادراك آن قاصر باشد. ۲
آقا ضياءالدين عراقى نيز نظير اين وجه را در معناى باطن، احتمال داده است؛ زيرا در دفع استدلال به اخبار بطون، بر جواز استعمال لفظ در بيشتر از يك معنا فرموده است.
ممكن است مراد از بطون، در اخبار، آن نوع از لوازم معناى مطابقى باشد كه بعضى از آنها مخفى تر از بعضى ديگر است و عقل هاى ما به آن نمى رسد و جز كسى كه قرآن به او خطاب شده است، آن را نمى داند. ۳
هر چند لوازم پنهان معناى مستعمل فيه را مى توان يكى از اقسام بطون به شمار آورد، در برخى روايات نيز چنين لوازمى از معانى آيات كريمه به حساب آمده است ۴ و چون دلالت آيات بر آن لوازمْ پنهان است، مى توان گفت كه از بطون آيات است؛ ولى در روايات زيادى امورى كه از لوازم معناى مستعمل فيه نيست، به عنوان بطون آيه معرفى شده است؛ مثلاً در صحيح عبداللّه ابن سنان ملاقات با امام از بطون آيه كريمه «ثُمَّ لْيَقْضُواْ تَفَثَهُمْ وَ لْيُوفُواْ نُذُورَهُمْ»۵ به شمار آمده است و حال آن كه لقاى امام از لوازم «گرفتن شارب و چيدن ناخن ها» ـ كه از معانى مستعمل فيه ظاهر آيه كريمه است ـ نيست و در روايت محمّد بن منصور آمده است كه ائمه جور، باطن آياتى است كه بر محرمات الهى دلالت مى كند و ائمه حق، باطن آياتى است كه بر آنچه خدا حلال كرده است، دلالت مى كند ۶ و ائمه جور و حق از لوازم محرمات و حلال هاى الهى نيست.
همچنين، در روايات بسيارى، آيات بر امورى منطبق شده اند كه چون دلالت آيات بر آن امور طبق اصول محاوره ظاهر نيست، گفته مى شود آن امور از بطون آيات كريمه است؛ ولى آن امور از لوازم معانى مستعمل فيه ظاهر آن آيات نيست؛ به عنوان نمونه در ذيل آيات «وَ الشَّمْسِ وَ ضُحَـاهَا * وَ الْقَمَرِ إِذَا تَلَـاهَا * وَ النَّهَارِ إِذَا جَلَّـاهَا * وَ الَّيْلِ إِذَا يَغْشَـاهَا»،۷ در چند روايت، شمس به نبى اكرم صلى الله عليه و آله وسلمو قمر به حضرت على عليه السلام و نهار به امام از نسل حضرت فاطمه عليهاالسلام و ليل به ائمه جور تأويل شده است. ۸ حال، آن كه اين افراد از لوازم معانى ظاهر آن آيات نيستند.

1.ر. ك: محاضرات فى اصول الفقه، ج۱، ص۲۱۳.

2.كفاية الاصول، ص۳۸.

3.نهاية الافكار، ج۱، ص۱۱۷.

4.ر. ك: بحارالانوار، ج۲۳، ص۳۵۷، ح۷ و ۹، ص۳۵۹، ح۱۶، ص۳۶۱، ح۱۸، ص۳۶۳، ح۲۳، ص۳۶۸، ح۳۹.

5.سوره حج، آيه ۲۹.

6.تفسير نورالثقلين، ج۲، ص۲۵.

7.سوره شمس، آيه ۱ ـ ۴.

8.البرهان فى تفسير القرآن، ص۸ ـ ۲۹۷ و ۲۹۸؛ تفسير نورالثقلين، ج۵ ، ص۵۸۵ و ۸۵۶ .

صفحه از 28