و مردم واسطه اند ـ مصداق و مرتبه اى از معناى «قُرًى ظَـاهِرَةً» است؟!
يا از تحليل معناى «النَّبَإِ الْعَظِيمِ» ـ كه بر حسب سياق خبر، قيامت و زنده شدن پس از مرگ است ـ ولايت على بن ابى طالب عليه السلام را به دست آورد. اشكال ديگر، اين است كه وى ظاهر و باطن آيات را نسبى و داراى مراتب دانسته و يك معنا را نسبت به مرتبه ظاهرتر از آن، باطن و نسبت به مرتبه باطن تر از آن، ظاهر تلقى كرده است. اين مدعا، افزون بر اين كه مستند معتبرى ندارد، ۱ با بسيارى از معانى باطنى مذكور در روايات سازگار نيست. بسيارى از معانى باطنى، يك معنا در عرض معناى ظاهر آيات بوده و متعدد و در طول يكديگر نيست تا نسبى بودن درباره آن تصور شود.
4 ـ 2. ديدگاه استاد معرفت
وى باطن قرآن را به «مفهوم عام فراگيرى كه از فحواى آيات استباط و به موارد مشابه قابل انطباق در طول روزگار تأويل مى شود»، تعريف كرده و گفته است:
تأويل، ذوقى و سليقه اى نيست؛ ضوابطى دارد كه حدود و شرايط آن را بيان كرده ايم. ۲
و در بيان معناى تأويل فرموده است:
گاهى از تأويل به بطنى كه دلالت واقعى آيه بر آن منطوى است تعبير مى شود.
وى در توضيح آن، دو آيه را مثال آورده است؛ يكى از آنها آيه «وَاعْلَمُواْ أَنَّمَا غَنِمْتُم مِّن شَىْ ءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِى الْقُرْبَى»۳ است كه در بيان مثال بودن آن گفته است:
اين آيه در مورد غنايم جنگ بدر نازل شده و نهايت دلالت آن، اين است كه غنايم همه جنگ هايى را كه شرايط جنگ بدر را داشته باشد نيز شامل مى شود؛ ليكن امام ابوجعفر محمّد بن على باقر عليه السلام را مى بينيم كه به عموم موصول تمسك مى كند و غنيمت را به مطلق فايده و سود كسب و تجارت هايى كه صنعت پيشگان و تاجران و غير آنان در طول سال به دست مى آورند، تفسير كرده است. ۴
وى در اين بيان دلالت، آيه را بر وجوب خمس غنايم جنگى ظاهر آيه، و دلالت آن را بر وجوب خمس مطلق فايده باطن آيه معرفى كرده است.
اين كه فرموده است، تأويل ذوقى و سليقه اى نيست، ضوابطى دارد و براى دست يافتن به معانى باطنى قرآن، شرايط و معيارهايى است، مطلبى صحيح و غير قابل اشكال است؛ ولى در ديدگاه ايشان نسبت به معناى بطن از جهاتى تأمل است:
1.روايت «انّ للقرآن ظهرا و بطنا، و لبطنه بطنا الى سبعة ابطن»، ظهور در اين مدعا دارد؛ ولى اين روايت را در مصادر روايى نيافتم و در مقدمه تفسير الصافى، بدون سند نقل شده است؛ لذا مستند معتبر نيست.
2.التفسير و المفسرون، ج۲، ص۵۲۷ .
3.سوره انفال، آيه ۴۱.
4.التفسير و المفسرون، ج۱، ص۲۱ ـ ۲۳.