تاريخ‏گذارى تفسير موسوم به ابن‏عباس - صفحه 34

نمى ماند، جز آن كه به دامن ديگر أسناد و شواهد پناه بريم. از همين رو، ريپين براى تاريخ گذارى دقيق تر تفسير الواضح، نياز به تعيين هويت مؤلف آن و تاريخ حيات او پيدا مى كند. ۱
اين نكات ما را به اين پرسش بازمى گرداند كه ببينيم چگونه ريپين به اين نتيجه رسيده كه مؤلف الواضح، عبداللّه بن محمد الدينورى بوده است. از آنجا كه وى دليل انتخاب خود را توضيح نمى دهد، ناگزيريم روال كار او را حدس بزنيم. احتمالاً ريپين در منابع تراجم و شرح حال ها به دنبال نام مؤلف جستجو كرده و به چند تن با نام مشابه برخورد كرده است. براى انتخاب يكى از اين نام ها، بايد وى تصويرى اوليه (تقريبى) از زمان حيات مؤلف داشته باشد. يك تاريخ تقريبى همان است كه از اِسنادهاى تفسير ابن عباس به دست مى آيد. ريپين در تقريظ يادشده كه بر ديدگاه فان اِس درباره الواضح و مؤلف آن نوشته است، اشاره مى كند كه وى خود از اَسانيد براى همين منظور استفاده كرده است. يكى از راويان كليدى در اين اَسانيد على بن ابراهيم الحنظلى السمرقندى است كه منابع تراجم و طبقات تاريخ وفات او را در سال 237 ثبت كرده اند. بر پايه برخى اِسنادها، دينورى دو نسل بعدتر زندگى مى كرده است. ۲ بنابراين، معقول است كه تاريخ وفات او را حدود سيصد هجرى بدانيم. ۳ از آنجا كه ريپين در منابع رجالى نمى توانسته كسى با نام عبداللّه بن المبارك بيابد كه تاريخ وفاتش به اين زمان بخورد، ۴ ظاهرا بايد به اين نتيجه رسيده باشد كه حتما عبداللّه بن محمد الدينورى مؤلف الواضح است؛ چراكه وى هم درسال 308 هجرى وفات كرده و هم، كنيه اش ابومحمد بوده است كه در برخى نسخ تفسير همين كنيه، همراه با نام عبداللّه بن المبارك ذكر شده است. روى هم رفته، چنين روشى در تعيين هويت مؤلف و تاريخ گذارى يك اثر، با قواعد خود ريپين در تاريخ گذارى ناسازگار است، چراكه در «رهيافت شكاكانه» او نمى توان براى تعيين تاريخ واقعى يك كتاب [تنها ]به اَسانيد آن متكى بود.
با اين حال، دلايل چندى داريم كه بر پايه آنها بتوان با تاريخ گذارى ريپين از زمان حيات مؤلف موافقت كرد، اما در تعيين هويت وى، آن چنان كه رپين مدعى است، ترديد كرد. ابتدا از ترديدها آغاز كنيم. نخستين مشكل اين است كه هيچ يك از منابع رجالى، عبداللّه بن محمد الدينورى را مفسر يا نويسنده اى در تفسير نمى شمارند. ۵

1.مسأله امكان اصلاحات و اضافات در زمان هاى بعدى امر جداگانه اى است.

2.عمّار بن عبدالمجيد و/يا مأمون بن احمد، راويان واسط ميان على بن اسحاق و عبداللّه بن مبارك دينورى اند. ر. ك: مقاله «Tafsïr Ibn `Abbas»، ضميمه ۲.

3.. چنين استنتاجى با مراجعه به يكى از نسخ خطى به دست مى آيد؛ مثلاً نسخه اياصوفيا، ۲۲۱ـ۲۲۲، چنان كه فان اِس انجام داده است. چاپ هاى موجود از تفسير ابن عباس كمكى به اين امر نمى كنند، زيرا نام عبداللّه بن المبارك يا در اِسنادهايشان نيامده، يا در تكه هايى از اِسناد آمده كه با اسانيد موجود در نسخ خطى متفاوت است و احتمالاً به شكلى تلخيص شده اند. در اين باره ادامه را ببينيد.

4.همچنان كه ريپين خاطرنشان مى كند (همان، ص۴۸)، نام عبداللّه بن المبارك و اثر او تنها در طبقات المفسرين محمد الداوودى (م ۹۴۵ق) ذكر شده و هيچ مطلب ديگرى درباره اين فرد و كتاب وى نيامده است.

5.فان اِس پيش تر در كتاب Ungenützte Texte zur Karramïya، ص۵۰ به اين مطلب اشاره كرده بود.

صفحه از 46