نظريه توسعه تعبّدى سيره عُقَلا در حجّيت خبر واحد - صفحه 98

و وثاقتش روشن تر از آفتاب است؛ زيرا او وكيل و امين ناحيه مقدّسه و نخستين نايب خاصّ امام زمان عليه السلام است.
علوّ و قرب سند و نيز جلالت راويان و برترين ميزان اعتبار كتاب، اگر موجب قطع نشود، لا اقل اطمينان به صدور مى بخشد. به علاوه، اين حديث با اسانيد ديگرى نيز روايت شده است.

دلالت حديث

امام عليه السلام در پاسخ ابن اسحاق كه پرسيد: «عمّن آخذ، وقولَ من أقبل؟»؛ حديث از چه كسى بگيرم؟ و فتواى چه كسى را بپذيرم؟، مى فرمايد:
العمري ثقتي فما أدّى إليك عنّي فعنّي يؤدّي، وما قال لك عنّي فعنّي يقول، فاسمع له و أطع، فإنّه الثقة المأمون؛
عمرى مورد وثوق من است.
و در تفريع بر صفت وثاقت عمرى مى فرمايد:
پس هر چه از من برايت رساند، بپذير و اطاعتش كن.
سپس مجدّدا در تعليل وجه اين حكم مى فرمايد:
چون او ثقه و مأمون است.
يعنى چنين كسى حديثش پذيرفتنى است؛ زيرا اين تعليل، بويژه با تأكيدش، اقتضاى تعميم از مورد نصّ دارد. اگر تعبير «ثقتى» در آغاز ممكن بود، مقتضى مشكلى در دلالت شود، تعليل ذيل اين مشكل را برمى دارد.
احمد بن اسحاق مى گويد: همين مطلب را از امام عسكرى عليه السلام نيز پرسيدم، فرمود:
العمري وابنه ثقتان، فما أدّيا إليك عنّي فعنّي يؤدّيان، وما قالا لك فعنّي يقولان، فاسمع لهما وأطعمها فإنّهما الثقتان المأمونان.
دلالت اين فقره روشن تر است، زيرا ممكن بود كسى در فقره پيش بگويد كه تعبير به «ثقتى» و تعليل به «فإنّه الثقة المأمون» با تعبير «ثقة» و «تقة مأمون»، متفاوت است؛ امّا در اين فقره مى فرمايد: «العمري وابنه ثقتان» و سپس وثاقت او را دليل بر مقبوليت نقل او مى شمارد.
پس گرچه حديث در باره عَمرى و فرزندش وارد شده، ليكن عموم و شمولى كه از تعليل ذيل آن فهميده مى شود، دلالتش بر مقبوليت و معتمد بودن حديث افراد ثقه و مأمون را تأمين مى كند.

دسته دوم

رواياتى كه دلالت دارند، معصومان عليهم السلام مردم را به راويان خاصّى ارجاع مى دادند. وجه اين ارجاع را نيز وجود صفاتى چون: وثاقت، يا امانت، وجاهت و مانند اينها مى شمارند. كثرت اين دسته روايات موجب اطمينان، و بلكه علم به صدور مجموعه اى از اينها مى گردد. اينك نمونه هايى از اين احاديث:

۱.عبدالعزيز بن المهتدي والحسن بن علي بن يقطين جميعا، عن الرضا عليه السلام ، قال:قلت: لاأكاد

صفحه از 116