روش فهم حديث در شرح اصول الكافى ملاصالح مازندرانى - صفحه 119

اقدام نموده اند كه مى توان در سايه بررسى اين شروح نكاتى را ـ كه در فهم حديث مورد توجه قرار داده اند ـ استخراج نمود تا با تكيه بر آن، گام هاى بعدى را براى پيمودن ادامه مسير استوارتر و سريع تر برداشت. از جمله اين شروح، شرح الكافى ملاّ صالح مازندرانى ۱ است كه در زمره معتبرترين شروح الكافى است و بر دو بخش اصول و روضه نگاشته شده است. اين كتاب به همراه حواشى مرحوم ميرزا ابوالحسن شعرانى در دوازده جلد منتشر شده است. در اين نوشتار، درصدد برآمديم تا روش ملاّ صالح در شرح احاديث را به اجمال نشان دهيم؛ چرا كه روش شناسى تدوين و تبيين آن بزرگوار، از يك سو، ما را با ژرفاى بخشى از ميراث حديث آشنا مى كند و از سوى ديگر، بى گمان در چگونگى تعامل با حديث و فهم آن ما را يارى خواهد كرد.

1. بررسى سند

حديث، پيكره اى واحد، متشكل از سند و متن است و اين دو، جايگاهى متغير در اعتبار بخشى به حديث در حوزه هاى روايى گوناگون دارند. شرح ملاّ صالح ـ كه عمدتا مشتمل بر احاديث اخلاقى و اعتقادى الكافى است ـ ملاك و مبناى اعتبار احاديث را متن آنها دانسته است كه سند، به تنهايى، نه مايه اعتبار بخشى آن است و نه آن را از اعتبار ساقط مى كند:
اين حديث، هر چند به جهت سند ضعيف است، اما صحيح المضمون است و حديث بعدى نيز، به رغم ضعف آن، به جهت ارسال چنين است؛ چرا كه اعتماد به آن به خاطر برهان عقلى است و در بسيارى از احاديث مربوط به اصول معارف و مسائل توحيد چنين است. ۲
شارح در جاى ديگرى مى گويد:
ضعف خبر، به لحاظ سند، به صحت مضمون آن ضرر نمى رساند؛ چون مشتمل بر علوم عقلى و حكم برهانى و آثار الهى و دلايل وحدانى و شواهد ربوبى و مواعظ لقمانى است كه مناهج ايمان و معارج عرفان است. ۳
اما از آنجا كه سند، در اين حوزه هاى روايى، نقش مؤيد را در قوت متن ايفا مى كند، شارح در بررسى روايات اصولى الكافى به بررسى سند هم پرداخته است و گاه نكاتى را درباره آن بازگو مى كند؛ چنان كه جهت اثبات سند، به نسخه هاى مختلف مراجعه كرده است:

1.محمد صالح بن احمد بن شمس الدين سروى مازندرانى اصفهانى از علماى بنام سده يازدهم است كه او را «حسام الدين» لقب داده اند و به ملاّ صالح مازندرانى شهره است. ملاّ صالح در مازندران به دنيا آمد و رشد و نمو يافت و در پى ناتوانى پدر از تأمين مخارجش راهى اصفهان گرديد و در آنجا ساكن شد و در اثر كوشش علمى فراوان به مجلس درس علامه محمد تقى مجلسى راه يافت و از ممتازين محفل درس او شد و پس از چندى به دامادى استاد در آمد. همسر او، آمنه بيگم، از زنان دانشمند روزگار خود است. ايشان صاحب شش فرزند دختر و پسر شدند كه همگى از چهره هاى شاخص علمى و هنرى، در روزگار خود بودند و از نسل ايشان ده ها فقيه، محدث، فيلسوف، مفسر و عالم رجال پديد آمد كه برخى از ايشان در شمار برجسته ترين دانشمندان شيعه و از بزرگ ترين مراجع و فقيهان بوده اند. (براى مطالعه بيشتر، ر.ك: وحيد بهبهانى، تهران: انتشارات امير كبير، دوم، ۱۳۶۲ش).

2.شرح اصول الكافى، ج۱، ص۱۰.

3.همان، ج۲، ص۱۰۷.

صفحه از 136