روش فهم حديث در شرح اصول الكافى ملاصالح مازندرانى - صفحه 123

و مسبب مى داند و درباره آن توضيح مى دهد. ۱
ملاّ صالح، علاوه بر تبيين مفهوم واژه به زبان عربى، گاه معناى فارسى آن را هم مى آورد؛ چرا كه مى پندارد كه آن توضيح هاى لغوى نمى توانند مخاطب فارسى زبان را به اصل معناى لغت برسانند. ۲ علاوه بر موارد مذكور، از آيات ۳ و روايات ۴ نيز در تبيين معنا سود جسته است.
نوع چينش واژگان و ارتباطى كه نسبت به يكديگر پيدا مى كنند، نقش مهمى در رساندن مقصود ايفا مى سازد. از اين رو، شارح به احتمالات نحوى گوناگون توجه شايسته و بايسته اى دارد و وجوه مختلف اعرابى را بيان مى كند؛ چنان كه در عبارت «يهدون بالحق» براى «بالحق» دو وجه اعراب قايل مى شود و سپس هر يك را بر حديث منطبق مى كند و بر اساس آن، معنا را توضيح مى دهد. ۵ يا درباره واژه «كان» در «كان ولا كان لكونه الكيف»، هم صورت تام، و هم ناقص را جايز مى داند و معنا را بر اساس هر يك از آن دو، شرح مى دهد. ۶ گاهى اوقات نيز، پس از بيان احتمالات نحوى مختلف، به قضاوت بين آنها مى نشيند؛ چنان كه درباره «فى» در «المطاع فى سلطانه» دو وجه ظرفيت و سببيت را بيان مى كند و وجه دوم را با توجه به عبارات سابق و لا حق اولى مى داند و مى گويد استعمال آن، در اين وجه رايج تر است. ۷ هم چنين با تكيه بر احتمالات نحوى مختلف اراده معانى متفاوت را براى حديث جايز مى داند. ۸
در اين شرح، به منظور تبيين كلام ائمه عليهم السلام به نكات بلاغى به كار رفته در كلام ايشان توجه شده است و تفهيم دقيق معنا در پرتو اين توجه صورت گرفته است و ادوات استفهام و معانى مراد از آن ۹ اخبارى يا انشايى بودن جملات؛ ۱۰ هم چنين، موارد حصر و اختصاص بررسى شده است. ۱۱ شارح براى تبيين فنون بيانى در عبارت حديثى اهميت ويژه اى قايل است و انواع تشبيه و اركان آن ۱۲ را در حديث بيان مى كند و انواع استعاره هاى به كار رفته در احاديث را از تبعيه، مكنيه، تخييليه، مصرحه، تمثيليه و ... مشخص نموده ۱۳
و چگونگى آن را توضيح مى دهد؛ چنان كه درباره «دعامة الانسان العقل» مى گويد:
تشبيه انسان به بنا استعاره مكنيّه و اثبات ستون براى او استعاره تخييليه و حمل عقل بر آن، تشبيه بليغ است و تعريف عقل با الف و لام به منظور حصر است؛ يعنى اثبات انسانيّت براى انسان و تحقق آن و قيام معنايش با عقل است. ۱۴

1.همان، ج۱، ص۲۲۵.

2.همان، ج۱، ص۲۵۵.

3.همان، ج۱، ص۹۶.

4.همان، ج۲، ص۲۰۶.

5.همان، ج ۱ ص ۳۹.

6.همان، ج۲، ص۳۶.

7.همان، ج۲، ص۱۱۴.

8.همان، ج۱، ص۱۹۴.

9.همان، ج۱، ص۳۰۷، ۲۹۵، ۱۸۰ و ج۲، ص۱۸۹، ۳۶۲.

10.همان، ج۲، ص۶۲ و ۱۴۲.

11.همان، ج۱، ص۸۹ و ج۲، ص۲۳۲.

12.همان، ج،۱ ص۱۴۶ و ۱۵۰.

13.همان، ج۱، ص۱۴۶؛ ج۲ ص ۱۰۷، ۱۷۹؛ ج۱، ص۲۹۰؛ ج۲، ص۱۷۵، ج۱، ص۱۵۰؛ ج۱، ص۱۵۲.

14.همان، ج۱، ص۳۰۵.

صفحه از 136