روش فهم حديث در شرح اصول الكافى ملاصالح مازندرانى - صفحه 130

متعرض كارى شود كه توان بر انجام آن را ندارد». ۱ بدين سان، بار ديگر بر گستره فهم خود از احاديث و تسلط بر آنها صحه مى گذارد.
گاه، معناى يك حديث در سايه ديگر احاديث توسعه پيدا مى كند و گستره معنايى وسيع ترى را در بر مى گيرد و عدم توجه به اين نكته، ممكن است به برداشت نادرست از حديث بيانجامد. مساله ايمان و كفر شاهد مثال اين موضوع است و گروهى معتقد به دخول اعمال در حقيقت ايمان شده اند و به احاديثى مثل «ايمان، شناخت قلبى و اقرار زبانى و عمل به اعضاست»، توسل جسته اند. ملاّ صالح، ذيل عبارت «ايمان و ضد آن كفر»، با نفى اين اعتقاد و استناد به دو حديث «علم به ايمان آباد شود» و نيز «با ايمان بر اعمال صالح، و با اعمال صالح بر ايمان استدلال مى شود» توضيحات لازم را بيان مى كند و مى گويد كه واژه ايمان هم بر حقيقت آن و هم بر كمال آن اطلاق مى شود و استعمال اين واژه در معناى ايمان كامل در شرع شايع است. ۲
تنگ كردن دايره معناى حديث و مشخص كردن حوزه مربوط به آن، از ديگر فوايد مهم نگرش جامع به احاديث است و راه حلى براى رفع تنافى ظاهرى در كلام معصوم عليه السلام است و شاهد استعمال فراوان دارد. در حديث آمده است: «چون عالم به علم خويش عمل كند، اندرزش از دل هاى شنوندگان بلغزد». شارح عقيده دارد كه ظاهر، آن است كه حكم در اينجا حكم اكثرى است؛ چون قلب برخى از سامعين در حدى از آمادگى و پذيرش نور است كه از هر واعظ، حتى اگر عامل به قول خود نباشد، مى پذيرد. سپس حديث «علما دو دسته اند: عالمى كه عامل به علمش است و عالمى كه آن را ترك كند ... پس پر حسرت ترين اهل آتش كسى است كه ديگرى را به جانب خداوند فرا خوانده است و او اجابت نموده، اطاعت خدا كرده است و به بهشت درآيد؛ در حالى كه فرا خواننده به جهت ترك عمل به آتش فرو افتد» را شاهد مى آورد. ۳ شارح با استناد به دو حديث از حضرت امير عليه السلام كه فرمودند: «بدى را بدى دور مى سازد» و «سنگ را به جايى كه آمد، بر گردانيد»، توضيح مى دهد كه چشم پوشى برتر از انتقام است؛ به شرط اين كه بدانى به تو ضرر نمى رساند و منجر به جرأت دشمن بر تو نمى شود وگرنه، انتقام به قدر جايز، برتر از آن است. بدين وسيله، دايره معنايى عبارت حديثى «چشم پوشى و ضد آن انتقام» را ـ كه در كتاب عقل و جهل وارد شده است ـ محدود مى كند. و درباره عبارت ديگر از همين حديث، يعنى «پيمان دارى و ضد آن پيمان شكنى» براى وفا مراتبى قايل مى شود و مرتبه پنجم آن را وفا به عهود مردم و مواثيق ايشان ـ كه موافق با قوانين شرعى است ـ مى داند و مى افزايد كه اين مرتبه از وفا همواره ممدوح نيست، بلكه آن گاه كه معاهد بر عهد و شرط خود باقى نمى ماند، مذموم است و قول حضرت امير عليه السلام را شاهد مى آورد كه فرمودند: «وفادارى با پيمان شكنان در نزد خداوند پيمان شكنى محسوب مى شود و پيمان شكنى با ايشان وفادارى به حساب مى آيد»؛ ۴

1.همان، ج۱، ص۱۹۷.

2.همان، ج۱، ص۲۱۵.

3.همان، ج۱، ص۱۴۴.

صفحه از 136