سير تاريخى سبك‏هاى نگارشى حديث - صفحه 144

گفتنى است كه شيوه «مبوَّب»نگارى و «مصنَّف» ـ كه در عصر امامان متأخر گزارش شده ـ احتمالاً تنها به موضوعى نمودن احاديث در دامنه اى كمتر از «سى كتاب نويسى» مى پرداخته و نبايد چندان تفاوتى با يكديگر داشته باشند، بويژه اين كه كتاب هاى مُبوَّب نيز معمولاً فقهى بودند؛ مانند كتاب مُبوَّب في الفرائض از رفاعة بن موسى ۱ و كتاب هاى برخى از راويان موسوم به مُبوَّب في الحلال والحرام.

2 ـ 1. عصر شكوفايى «قرون 5 ـ 3»

اين مرحله از زمان غيبت صغرا آغاز و تا سال هاى پايانى قرن پنجم ادامه داشت. در اين دوران، جامعه فرهنگى شيعه شاهد خيزش گسترده علمى ونوآورى هاى متعدد بود.
محدثان براى احياى اصول و كتاب هاى اوليه، اقدام به جمع آورى كتاب هاى راويان كردند و سپس، سبك هاى مختلفى را پايه گذارى نمودند كه مى توان به اين سبك ها اشاره كرد:

ت. تفسيرهاى مأثور

تفسير روايى، تفسيرى است كه در بر دارنده مجموعه احاديثى در تبيين و توضيح آيات قرآنى است. اين گونه احاديث مى تواند بيانگر شأن نزول، چگونگى قرائت، تأويلات و تفسير معانى آيات باشند. ۲
تدوين تفسير روايى در سده هاى پيشين هم به صورت بسيار محدود متداول بوده است؛ به عنوان نمونه، زياد بن منذر، معروف به ابى الجارود (م 150ق) از ياران امام باقر عليه السلام ، احاديث تفسيرى ايشان را در مجموعه اى به نام التفسير تدوين نموده بود.
اما در قرن سوم تا قرن پنجم نگارش احاديث تفسيرى قوّت و نظم بيشترى يافت. گذشته از تفسير منسوب به امام حسن عسكرى عليه السلام ـ كه در سال هاى 254 تا260 هجرى نگارش يافته است ـ چهار تفسير روايى نيز در اين قرن ها تدوين شده كه تاكنون باقى مانده اند.
مؤلفان اين تفاسير روايى عبارت اند از: على بن ابراهيم بن هاشم قمى (زنده در 307ق)، ابوالقاسم فرات بن ابراهيم كوفى (زنده در 307ق)، محمد بن مسعود عياشى (م 320ق) و محمد بن ابراهيم كاتب نعمانى قرن چهارم.

ث. جامع نويسى

واژه «جامع» در زبان عربى، از لحاظ گستردگى معنا، بر مفاهيمى كه در آنها نوعى شموليت و فراگيرى وجود دارد، اطلاق مى گردد. و در سبك شناسى نيز آن را چنين وصف كرده اند:
هى الكتب التى جمع فيها الأحاديث على ترتيب أبواب الفقه. ۳

1.رجال النجاشى، ص۳۰۴.

2.برگرفته از آيين نامه گروه تفسير پژوهشكده دارالحديث: «المراد من الأحاديث التفسيرية، كل ما يتعلّق بشأن من شؤن الآى القرآنية فى ايضاحها، سواء أكان متعلّقا بنزولها أم بقراءتها أو بيان معا».

3.نهاية الدراية، ص۱۷۵.

صفحه از 155