صحيحه أبان و تأثير آن بر شيوه استنباط - صفحه 9

نمونه هاى فراوانى از اين گونه لغزش هاى اخلاقى، در گفتگوى اصحاب با ائمه، حتى از سوى اجلاّى آنان، مانند زراره اتفاق افتاده است، ولى چنين مواردى موجب «طرح روايت» تلقى نشده است. از اين رو، روايت ابان را به اين دليل نمى توان داراى «اختلال در متن» دانست و آن را بهانه اى براى كنار گذاشتن اصل روايت قرار داد. ۱
هم چنين، صحيحه ابان نشان مى دهد كه در عصر امام صادق عليه السلام ، برخى از اصحاب ائمه عليهم السلامگرفتار قياس بوده اند. روايات فراوانى وجود دارد كه در آن دوره، قياس، «ضرورى البطلان» نبوده و چه بسا عده اى از اصحاب، تحت تأثير مكتب هاى فقهى رايج، به قياس تمايل داشته و يا در مقام اظهار نظر فقهى، ناخودآگاه به آن گرايش داشته اند؛ مثلاً امام هفتم به عثمان بن عيسى فرمود:
مالكم و القياس انّ اللّه لايسأل كيف احلّ و كيف حرّم.
و سماعة بن مهران به حضرت امام كاظم عليه السلام گفت: در جمع اصحاب، وقتى مسأله اى مطرح شود كه حكم آن را نمى دانيم، قياس مى كنيم. امام عليه السلام او را مورد مؤاخذه قرار دادند و فرمودند:
و ما لكم و القياس، انما هلك من هلك من قبلكم بالقياس.
محمد بن حكيم هم با طرح مشابه اين مطلب، براى امام عليه السلام ، مورد اعتراض حضرت قرار گرفت. وى سپس براى هشام بن حكم نقل مى كند كه مى خواستم به اين وسيله اجازه به كارگيرى قياس را از امام بگيرم:
واللّه ما اردت الاّ ان يرخّص لى فى القياس.۲
البته محمد بن حكيم از اصحاب برجسته امام كاظم عليه السلام و از مشايخ ابن ابى عمير و احمد بن ابى نصر و حسن بن محبوب و صفوان بن يحيى است، و امام عليه السلام به او فرموده بود كه در مسجدالنبى جلوس كند و به بحث با مخالفان بپردازد. ۳
ابى بصير نيز از امام صادق عليه السلام سؤال مى كند كه آيا در موارد فقدان نص از كتاب و سنت، مى توانيم به رأى و نظر مراجعه كنيم، يعنى حكم مسأله را بر اساس موارد مشابه و با توجه به قياس استخراج كنيم، و امام او را از اين كار منع مى كند. ۴
احمد بن محمد ابى نصر هم در خدمت امام هشتم عليه السلام از جريانى در ميان اصحاب نام مى برد كه بر

1.فقه الثقلين (كتاب القصاص)، ص۲۱۲: و فى الصحيحة محذور الاختلال فى المتن فانه يكون بحدّ ذاته مانعا عن حجيّتها. و ص۲۱۷: ان حديث ابان و ان كان صحيحا بحسب السند لكنّه مع هذه المحذور و الجهات المشكلة الموجبة للاختلال فى المتن غير حجة عندالعقلاء و لا يعبأون به اصلاً.

2.الاصول من الكافى، ج۱، ص۵۶ .

3.معجم رجال الحديث، ج۱۶، ص۳۲.

4.الاصول من الكافى، ج۱، ص۵۶ : قلت لابى عبداللّه عليه السلام : تردّ علينا اشياء ليس نعرفها فى كتاب اللّه و لا سنة فننظر فيها. قال: لا. ملا صالح مازندرانى در شرح اصول الكافى «فننظر فيها» را اين گونه توضيح مى دهد: اى أفنظر فى تلك الاشياء و نستخرج حكمها بقياسها على غيرها ما يناسبها (شرح اصول الكافى، ج۲، ص۳۱۴).

صفحه از 27