دامنه معنايى حكمت در قرآن، اخلاق و حديث - صفحه 46

اين تواضع، صرفا نوعى نمايشگرى نيست، بلكه شخص حكيم، به مقدارى كه به كُنه حكمت نزديك مى شود، در مى يابد كه به سادگى نمى توان به غور آن رسيد و اين فهم او را متواضع مى سازد.

و. حكمت و تفكر

حضرت رسول فرمود كه تفكر حكمت را به دنبال دارد. ۱ همچنين به گفته ايشان، لقمان پيامبر نبود، ليكن بنده اى سرشار از تفكر بود. در نتيجه، خداوند بر او منت نهاد و حكمت بدو بخشيد. ۲ در جايى نيز امام على تفكر را پديد آورنده حكمت دانسته مى گويد:
لاتُخلِ نفسك من فكرة تُزِدك حكمةً.۳
باز در جاى ديگرى بر اين باره اين گونه تأكيد مى شود:
الفكر يفيد الحكمه.۴

ز. حكمت و تدبير عملى

هنگام خوانش احاديثى كه در آن ها حكمت و مشتقات آن به كار رفته است، در مى يابيم كه حكمت با نوعى تدبير عملى همراه است و شخص حكيم كسى است كه در حل مسائل مختلف فردى و اجتماعى خود، توانايى دارد و از مهارت هاى گوناگون اجتماعى، مانند: معاشرت درست، توان حل مسأله، تنظيم معيشت و حفظ قدرت اقتصادى خود برخوردار است. از اين منظر، حكيم كسى است كه مى داند كجا سخن بگويد و كجا خاموش گردد؛ با چه كسى بحث كند و از گفتگو با چه كسانى بپرهيزد و با رعايت پاره اى قواعد رفتارى از خشم و نفرت و كينه ديگران در امان باشد و در رفتار خود انعطاف كافى نشان دهد. در حقيقت، حكيم كسى است كه از پختگى اجتماعى و بلوغ عاطفى برخوردار است و مى تواند در دنياى پر و شر و شور پيرامون خويش، راه دشوار زندگى را بپيمايد و با كمترين مؤنه اى به مقصود برسد.
از اين مهارت عمومى مى توان به عنوان تدبير ياد كرد؛ زيرا در برخى از احاديث، تدبير در كنار حكمت به كار رفته است و مى توان تدبير را تجلى حكمت دانست. در اين احاديث تأكيد شده است كه:
الرفق رأس الحكمة؛۵نرمى و ملايمت بنياد حكمت است.
يا:
ليس الحكيم من لم يدار من لا يجد بدّا من مداراته؛۶

1.مكارم الاخلاق، رضى الدين طبرسى، ص۱۱۵.

2.بحار الأنوار، ج۱۳، ص۴۲۴.

3.تصنيف غرر الحكم و درر الكلم، ص۵۷ .

4.عيون الحكم والمواعظ، ص۳۱.

5.عوالى اللآلى، ج۱، ص۳۷۱.

6.تحف العقول، ص۱۵۶.

صفحه از 53