دامنه معنايى حكمت در قرآن، اخلاق و حديث - صفحه 30

هندو ـ اروپايى)، در هاله اى از تقدس و اعتبار قرار دارند و مطلوب همگان به شمار مى روند. با اين حال، امروزه بحث از حكمت در حوزه هايى كه انتظار مى رود، رواج چندانى ندارد؛ با آن كه فلسفه، به گونه اى سنتى، ريشه در واژه حكمت دارد و اساسا به معناى عشق به حكمت است ۱ و نام خود را نيز وامدار آن است، ديگر، جز رابطه واژه شناختى تاريخى، پيوندى با آن ندارد و امروزه اين بحث در ميان فلاسفه نسبتا مهجور است. ۲
همچنين بايد انتظار داشت كه علم اخلاق، متكفل بحث از حكمت باشد. با اين همه، اين انتظار چندان بر آورده نمى شود. به گفته رابرت سانگ، از شگفتى هاى زمانه آن است كه امروزه اگر كسى در پى حكمت باشد، نه سراغ فلاسفه مى رود و نه اگر خواستار پندى عملى باشد، در پى عالمان اخلاق برمى آيد. ۳ هرچند اين سخن عمدتا ناظر به فرهنگ هاى علمى انگليسى زبان است، با اين حال، با كمى تعديل، در فرهنگ خودمان نيز جارى است. اين جدايى و گسست، هم به اخلاق و فلسفه زيان زده و آنها را از كارآيى لازم و حضور فعال در مسائل زندگى باز داشته و هم مانع از تأمل نظرى و حكيمانه به مفهوم حكمت شده است.
اين نوشته مى كوشد، به اختصار، مفهوم و دامنه معنايى حكمت را در قرآن و اخلاق پى گيرد و با تأكيد بر احاديث، مؤلفه هاى آن را مشخص ساخته، با بازانديشى در مصاديق حكيم در سنت دينى ما، مفهوم آن را صورت بندى دوباره كند. براى اين كار، به جاى روش رايج، يعنى آغاز از واژه شناسى و استناد به ارباب لغت و تعيين معناى حكمت بر اساس واژه نامه ها و افتادن در دام بحث هاى واژه شناختى ـ كه تنها رويه كار را نشان مى دهد و در بحث ما، حداكثر، گوياى استحكام و استوارى است ـ نويسنده دست به نوعى پديدارشناسى زده و بر آن بوده است تا با كنار هم نهادن احاديثى كه، به نوعى، مشتقات واژه حكمت يا متضادشان در آنها به كار رفته است، تصويرى روشن از آن به دست دهد. اين كارى است كه ايزوتسو در فهم و تعريف مفاهيم اخلاقى در قرآن به كار گرفته و در كار خود نيز موفق بوده است.
روش تجزيه و تحليل ايزوتسو «نوعى تفسير و تأويل متن است» ۴ كه بر اساس توصيه پروفسور ج. مارُز به مترجمان زبان لاتين كلاسيك، فراهم آمده است. مارُز مى گويد بهترين راه براى روشن ساختن معناى يك واژه مبهم در درجه نخست، «فراهم آوردن، مقايسه كردن، و همه اصطلاحات مشابه، متضاد و معادل را در ارتباط با يكديگر قرار دادن» ۵ است.

1.فلسفه يا فيلسوفيا، مركب از فيلو، به معناى عشق، دوستى و سوفيا، به معناى حكمت است.

2.Moral Wisdom and Good Lives, p. ۱.

3.Wisdom as the End of Morality, Robert Song, in Where Shall Wisdom Be Found: Wisdom in the Bible, the Church and the Contemporary World, p. ۲۹۵.

4.مفاهيم اخلاقى ـ دينى در قرآن مجيد، ص۷۱.

5.همان.

صفحه از 53