دامنه معنايى حكمت در قرآن، اخلاق و حديث - صفحه 40

ـ انا مدينة الحكمة و عليّ بابها، فمن اراد الحكمة فليأتِ الباب. ۱
ـ يا على! انا مدينة الحكمة و انت بابها، و لن تؤتى المدينة الاّ من قبل الباب. ۲

ج. تبيين مؤلفه هاى حكمت

در كنار احاديث فوق ـ كه در اين نوشته به آنها بيش از اين نمى پردازيم ـ بخش عظيمى از احاديث، اگر درست كنار يكديگر گيرند و رابطه مفاهيم موجود در آنها بررسى شود، به تبيين ماهيت، حدود و مؤلفه هاى حكمت مى پردازند. نقطه ثقل اين بخش، همين نوع احاديث است. در اين احاديث، به نوعى، كاركرد، سرچشمه، نتيجه، تجلى و تحقق حكمت بيان شده است. براى اين كار بايد اين احاديث را تحليل كرد و با بررسى مترادفات حكمت يا اضداد آنها تصوير مطلوب را از حكمت به دست آورد. با كمى مسامحه مى توان حكمت را به گردن بندى گوهرين مانند كرد كه رشته آن از هم گسيخته و دانه هايش در ميان اين احاديث پراكنده شده است.
اينك لازم است كه اين دانه ها گردآورى و سپس، به ترتيب، كنار يكديگر نهاده شوند تا شكل اصلى خود را بازيابند. براى اين كار، افزون بر احاديثى كه مستقيما به تعريف حكمت پرداخته اند، لازم است از احاديثى كه نوعى رابطه ميان حكمت و ديگر مفاهيم بر قرار ساخته يا تصريح كرده اند كه حكمت چه نيست، بهره برده شود. بنابراين، مى توان اين احاديث را به دو دسته تقسيم كرد: احاديثى كه رابطه اى منفى ميان حكمت و برخى مفاهيم بر قرار مى سازند. ديگرى، احاديثى كه رابطه اى مثبت ميان حكمت و برخى مفاهيم نشان مى دهند. در نخستين دسته از اين احاديث مى بينم كه حكمت در برابر هوى، خطا، عبث و مانند آنها نهاده شده است. برخى از اين احاديث به شرح زير هستند:
امام صادق عليه السلام ، در حديث معروف جنود عقل و جهل، با اشاره به آفرينش عقل و جهل، سپاهيان هر يك را مى شمارد. يكى از سپاهيان عقل حكمت است كه ضد آن هوى است:
و الحكمة و ضدها الهواء. ۳
در الاحتجاج طبرسى، در باب حكمت ختان، شاهد گفتگوى زنديقى با امام صادق هستيم. وى مى پرسد كه آيا وضع طبيعى انسان هنگام زادن و غير مختون بودن او بر اساس حكمت است يا به عبث. و اقدام به ختنه وى، آيا به معناى انكار حكمت و حكم به خطا بودن نيست:
... ذلك منه حكمة ام عبث... ام تقولون ان ذلك من اللّه خطأ غير حكمة. ۴
اما در دسته دوم ـ كه در اينجا مورد نظر است ـ رابطه اى مثبت ميان حكمت با برخى از مفاهيم اخلاقى بر قرار شده است؛ مفاهيمى مانند: خداترسى، خاموشى، زهد، گرسنگى، تواضع، تفكر، و تدبير

1.همان.

2.كمال الدين و تمام النعمة، ص۲۴۱.

3.اصول الكافى، ج۱، ص۲۲؛ تحف العقول عن آل الرسول، ص۲۹۶.

4.الاحتجاج، ص۲۴۲ ـ ۲۴۳.

صفحه از 53