اين تواضع، صرفا نوعى نمايشگرى نيست، بلكه شخص حكيم، به مقدارى كه به كُنه حكمت نزديك مى شود، در مى يابد كه به سادگى نمى توان به غور آن رسيد و اين فهم او را متواضع مى سازد.
و. حكمت و تفكر
حضرت رسول فرمود كه تفكر حكمت را به دنبال دارد. ۱ همچنين به گفته ايشان، لقمان پيامبر نبود، ليكن بنده اى سرشار از تفكر بود. در نتيجه، خداوند بر او منت نهاد و حكمت بدو بخشيد. ۲ در جايى نيز امام على تفكر را پديد آورنده حكمت دانسته مى گويد:
لاتُخلِ نفسك من فكرة تُزِدك حكمةً.۳
باز در جاى ديگرى بر اين باره اين گونه تأكيد مى شود:
الفكر يفيد الحكمه.۴
ز. حكمت و تدبير عملى
هنگام خوانش احاديثى كه در آن ها حكمت و مشتقات آن به كار رفته است، در مى يابيم كه حكمت با نوعى تدبير عملى همراه است و شخص حكيم كسى است كه در حل مسائل مختلف فردى و اجتماعى خود، توانايى دارد و از مهارت هاى گوناگون اجتماعى، مانند: معاشرت درست، توان حل مسأله، تنظيم معيشت و حفظ قدرت اقتصادى خود برخوردار است. از اين منظر، حكيم كسى است كه مى داند كجا سخن بگويد و كجا خاموش گردد؛ با چه كسى بحث كند و از گفتگو با چه كسانى بپرهيزد و با رعايت پاره اى قواعد رفتارى از خشم و نفرت و كينه ديگران در امان باشد و در رفتار خود انعطاف كافى نشان دهد. در حقيقت، حكيم كسى است كه از پختگى اجتماعى و بلوغ عاطفى برخوردار است و مى تواند در دنياى پر و شر و شور پيرامون خويش، راه دشوار زندگى را بپيمايد و با كمترين مؤنه اى به مقصود برسد.
از اين مهارت عمومى مى توان به عنوان تدبير ياد كرد؛ زيرا در برخى از احاديث، تدبير در كنار حكمت به كار رفته است و مى توان تدبير را تجلى حكمت دانست. در اين احاديث تأكيد شده است كه:
الرفق رأس الحكمة؛۵نرمى و ملايمت بنياد حكمت است.
يا:
ليس الحكيم من لم يدار من لا يجد بدّا من مداراته؛۶
1.مكارم الاخلاق، رضى الدين طبرسى، ص۱۱۵.
2.بحار الأنوار، ج۱۳، ص۴۲۴.
3.تصنيف غرر الحكم و درر الكلم، ص۵۷ .
4.عيون الحكم والمواعظ، ص۳۱.
5.عوالى اللآلى، ج۱، ص۳۷۱.
6.تحف العقول، ص۱۵۶.