تواضع بنياد حكمت به شمار مى روند. كسى كه داراى اين صفات گردد، به تدريج، در او منشى شكل مى گيرد كه به او در تحمل فراز و نشيب زندگى يارى بى مانندى مى كند و گوهر حكمت نيز همين توانايى سازگارى درست با دشوارى هاى زندگى است. بخش عظيمى از احاديث اخلاقى ما كوششى است در جهت باورپذير كردن چنين منشى و ضرورت آن براى داشتن زندگى مؤمنانه و حكيمانه. اين جنبه با همه سرزندگى آن در متون اخلاقى ما ناديده گرفته شده و آن گونه كه بايد به آن پرداخته نشده است.
ج. حكمت در مقام كنش
شخص حكيم، به دليل شناخت درست امور و قدرت داورى درست و ارزيابى وسايل و حتى اهداف، از قدرت بالايى براى زندگى در جامعه و پيش بردن آرمان هاى دينى و اخلاقى خود برخوردار است. وى مى داند با جاهلان چگونه رفتار كند و با عالمان از چه شيوه اى بهره گيرد. اين توانايى هم حرمت او را حفظ مى كند و هم از تلف شدن انرژى روانى او پيش مى گيرد. حكمت در اين روايات، به معناى آن است كه شخص بتواند آگاهانه زندگى آبرومند و عزيزانه اى داشته باشد و در عين حال، مسوؤليت هاى دينى خود را فراموش نكند. اين تصوير از حكيم، به خوبى در شخص لقمان ـ كه به داشتن حكمت وصف شده است ـ خود را نشان مى دهد. احاديثى كه به نحوى به اين شخصيت اشاره دارند، نه توانايى عقلى به معناى فلسفى، بلكه قدرت فهم و شهود و داورى درست و عملى او را به نيكى نشان مى دهد و تصويرى تمام نما از شخص حكيم به دست مى دهند. ۱
جمع بندى
حكمت در متون اخلاقى، عمدتا، متأثر از فلسفه يونانى به عنوان نوعى شناخت عقلانى و مفهومى مطرح شده و از مقوله عمل، دور شده و بخش كنشى آن ناديده گرفته شده است. در اينجا بايد از يك استثناى قابل توجه ياد كرد. على بن ابى حفص فقيه محمود اصفهانى در كتاب تحفة الملوك شايد بهترين توصيف را از حكيمان به دست داده باشد كه در آثار ديگر مشابه آن يافت نمى شود. وى كتاب خود را به پانزده باب تقسيم مى كند: باب اول، «در خرد و خصايل خردمندان» است. وى در اين باب، پس از بر شمردن ارجمندى هاى خرد به نقل از حكيمان، و نقل اشعارى در اين باره، به توصيف كسانى مى پردازد كه داراى اين فضيلت هستند. وى براى خردمندان ده صفت بر مى شمارد و آنها را با آيات، احاديث و داستان هايى تأييد مى كند. اوصاف ده گانه خردمندان از اين قرارند: نخست، «ترسيدن از خداى در سرّ و علانيه و پيغامبر صلى الله عليه و آله وسلممى فرمايد: مخافة اللّه رأس كل حكمة». ۲
1.براى ديدن احاديثى كه درباره شخصيت لقمان حكيم نقل شده است، ر. ك: حكمت نامه لقمان، محمدى رى شهرى، قم: دارالحديث، ۱۳۸۵.
2.تحفة الملوك، ص۶ .