ذاتى صورت مى دهد، اما شر را به صورت عرضى؛ چراكه شر هميشه خاص است و خير عام. پيش تر آورديم كه چگونه قسطلانى در تفسير بند 7 روايت، بيان مى كند كه اين عبارت حاكى از آن است كه آنچه خداوند اراده مى كند كه خير باشد، خير است و آنچه او مى خواهد شر باشد، شر است.
در دوران شكوفايى معتزله، اما شرايطى متفاوت حاكم بود. متكلمان در باب مفاهيم انتزاعى و ارتباطشان با خداوند بحث مى كردند. بحث درباره خير و شر تنها دل مشغولى متفكران در مجادلات خردگرايان و سنت گرايان مسلمان نبود. همچنان كه مى دانيم، اساسا ديدگاه هاى عقل گرا در پى بحث از عدالت الهى مطرح شدند و كمابيش در مباحثه هاى يك دوره قبل تر ـ كه در باب اعتزال در خلال قرن نهم [ميلادى/ سوم هجرى] صورت مى گرفت ـ بود كه سؤال از خير و شر بيشتر مورد توجه قرار گرفت. اين همان دوره اى بود كه در آن، معتزله هنوز با تئورى دوگانه پرستان ـ كه مانويان رواج مى دادند ـ درگير بودند.
در مانويت، خير و شر دو اصل جهان شناختى بود كه با نظريه جهان نور و جهان تاريكى پيوند خورده بود. اين هر دو ابدى بودند، اما در قالب تركيبى مادى ظهور مى يافتند. طبيعت ابدى نور و ظلمت، و ثبات اين دو، خير و شر را نيز توصيف مى كرد. ايده ارتباط بين نور و خير، و ارتباط ميان تاريكى و شر، را به طرزى عجيب، همه جا در گزارش مشهور مانويت مى يابيم كه ابن نديم مؤلف الفهرست تهيه كرده است. ۱ جاحظ در ميان منابع قرن سوم، هيچ اشاره اى به عقايد آنان درباره خير و شر نمى كند. ۲ تنها يعقوبى در گزارش از تاريخ ساسانيان در بخش اول اثر تاريخ نگارانه اش، هنگامى كه درباره دو اصل اخلاقى صحبت مى كند، خلاصه اى از مانى و نظرياتش ارائه مى دهد. ۳ او از مانى نقل مى كند كه: «هر خير و منفعتى از نور، و هر شر و مصيبتى از تاريكى نشأت مى گيرد». و كمى پس از آن: «از آنچه خير سرچشمه مى گيرد، شر نمى تواند ساطع شود و از آنچه شر نشأت مى گيرد، خير برنمى خيزد». ۴ در اينجا مسأله بسيار شبيه سبكى تنظيم شده است كه پيامبر در روايت مورد بحث ما اظهار داشته است.
خياط در كتاب الانتصار اشاره مى كند كه همين مسأله معتزله را به زحمت انداخته بود. او در عبارتى از نظّام معتزلى در برابر اتهامى كه ابن راوندى مطرح كرده بود، دفاع مى كند، مبنى بر اين كه على رغم انكار صريح تئورى مانويت از سوى نظّام، ابن راوندى ادعا مى كند كه دو كنش مخالف نمى توانند از مبدئى واحد نشأت بگيرند. خياط اثبات مى كند كه اين عقيده اخير نظّام چيزى نيست جز تئورى اى در علم فيزيك مبنى بر اين كه مثلاً آتش نمى تواند جز گرما، و يخ هم نمى تواند جز سرما اثرى ببخشد. او دقيقا توصيف مى كند كه چگونه نظّام با به كارگيرى مناظره اى نامحسوس و
1.Gustav Flügel, Mani, seine Lehre und Schriften (Leipzig, ۱۸۶۲).
2.Konrad Kessler, Mani, Forschungen über die manichنische Religion (Berlin, ۱۸۸۹), ۳۶۵-۶۹.
3.تاريخ يعقوبى )Historiae(، تحقيق و چاپ مارتين تئودور هوتسما (لايدن، ۱۸۸۳)، ج۱، ص۱۸۰.
4.See also Kessler, Mani, ۳۲۷-۲۸.