گرايش‏هاى مانوى در روايت «آكِلَةُ‏الخَضِر» - صفحه 81

هوشمندانه مانويان را ملزم مى كند تا بپذيرند:
از يك عامل واحد، ممكن است دو امر متضاد همچون خير و شر، يا صداقت و دروغ ناشى شود. از همين رو، بطلان تئورى جاودانگى دو اصل خير و شر ثابت مى شود و اين مسأله اى مشهور است. ۱
در بخش هاى متعدد ديگر از كتاب الانتصار مى توان اشاراتى به اين تئورى مانويت و دلايل رد آن از سوى معتزله يافت. ۲ همچنين در مباحثات قاسم بن ابراهيم عليه ابن مقفع ـ كه گوئيدى منتشر ساخته ـ احتجاجى آمده است كه اثبات مى كند نور همواره خير، و تاريكى هميشه شر ايجاد نمى كند. ۳
در عباراتى كه در بالا ذكر شد، اين مسأله عينا به سبك روايت «آكلة الخضر» طرح نشده است. در اينجا ساختار بر اساس گفتار ساده عاميانه اى است كه هنوز به سطح كلامى ارتقا پيدا نكرده است. مى توان دريافت كه مسائلى از اين دست، خردگرايان مؤمن را به زحمت مى انداخته است، حتى اگر آنان هيچ گاه در شرايط انتزاعى تعقل پرورش نيافته بودند. دقيقا به اين علت است كه گفتار پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم (خير نمى تواند جز خير به همراه داشته باشد) در پاسخ به سؤال مربوط به آن، به راحتى مى تواند با شرايط روحى روانى پيرامونش در ارتباط باشد. اين امر مى تواند دليلى باشد بر اين كه روايت مورد بحث ما در واقع بسيار قديمى است و در قديمى ترين دوره اسلام تاريخ گذارى مى شود. در اين روايت، هيچ نشانه اى از مجادله يا تبليغ به چشم نمى خورد؛ اما اين امر نيز كاملاً محتمل است كه در اين فضا، شنونده دريافتى مبهم از مانويت يا به طور وسيع تر انديشه هاى گنوسى ۴ داشته است كه خود ناشى از اين پرسش آزاردهنده بوده اند كه شر چگونه به جهان وارد شده است. پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم در اين روايت، در باب اين پرسش، نظريه اى بى تكلف ارائه كرده است؛ گو اين كه بعدها در كلام سنتى آشكارا به آن توجهى نمى شود.
اين مسأله، همان گونه كه از جانب سؤال كننده در اين حديث مطرح شده بود، در شكل عاميانه اش هم باقى مانده و در يكى از رباعيات عمر خيام اين گونه بيان شده است:

گويند به حشر گفت وگو خواهد بودآن يار عزيز تندخو خواهد بود
از خير نكو به جز نكويى نايدخوش باش كه عاقبت نكو خواهد بود۵

1.كتاب الإنتصار و الرّد على ابن الراوندى، ص ۳۰ ـ ۳۱.

2.همان، ص ۴۸ و ۵۰ .

3.Michelangelo Guidi, La Lotta tra lIslam e il Manicheismo (Rome, ۱۹۲۷), ۷-۸.

4.اين مكتب از لغت يونانى گنوسيس گرفته شده است كه به معناى معرفت است. اين آموزه اى است مبتنى بر اين اعتقاد كه انسان ها مى توانند از طريق معرفت به رستگارى نايل شوند. همچنين ادعا مى كند كه تنها كسانى سزاوار دريافت رستگارى هستند كه به جستجوى معرفت برآيند و بنابراين خود را از قيود دنيوى آزاد كنند. عرفا به برترى جهان معنوى بر هر چيز ديگرى در جهان عقيده دارند و آن را در نقطه مقابل دنياى مادى قرار مى دهند، جهانى كه آن را شر تلقى مى كنند. آنها حتى اظهار مى كنند كه اين دو جهان به وسيله دو وجود متفاوت خلق شده است و آفرينش جهان معنوى مديون خداى حقيقى است. (مترجم)

5.رباعيات عمر خيام، ش۱۴۷؛ همان، ترجمه ادوارد هنرى وين فيلد، چاپ دوم و بازنگرى شده (لندن، ۱۸۹۳)، شماره ۱۹۳.

صفحه از 83