به هر حال، دنياى فارسى قرن پنجم گرايش بيشترى به حفظ انديشه هاى مذهبى ماقبل از اسلام داشته است.
نكته دوم درباره عبارت عجيب و غريب «آكلة الخضر» است. از نظر سبك شناسى، اين تعبير بسيار متفاوتى در عربى است، چنان چه آن را تا حدّى شاعرانه بدانيم و در توصيف حيوانى خاص به كارش بريم. در عرف ادبى گروه زبان هاى هند و اروپايى نظير زبان هاى آريايى، يونانى و ژرمنى، از صفات تركيبى كه كاركردى شبيه اسم دارند، بسيار استفاده مى شود تا مفعولى را كه به اسمى اضافه شده است، با آن اسم توصيف كند. در زبان ايران باستان اين نوع تركيب مشهور است. در فارسى هم صفات تركيبى آن قدر فراون است كه ذكر مثال بى فايده خواهد بود. بنابراين «آكلة الخضر» به احتمال زياد ترجمه عبارتى نظير سبزخوار است. در اين صورت، شايد ناگهان فكر ساده اى مطرح شود كه اين عبارت در بين ايرانيان يا عراقيان قابل فهم است، اما قطعا در فرهنگ عرب بيابانى ـ كه شتر الگوى مناسب ترى براى مثل ها و تشبيه هاست ـ اين طور نيست. عجيب اين كه نوع حيوان را حتى يكى از شروح و تفاسير هم مشخص نكرده است (نگاه كنيد به بالا). همان طور كه ديديم گونه هاى ج، ه، د، ح در بند 9، اضافه كرده اند كه «آكلة الخضر» پس از خوردن، نشخوار مى كند. اين مسأله در مورد شتر هم صادق است، گرچه بسيار بعيد است كه شتر را، با آن كه علف خوار و نشخواركننده است، آكلة الخضر بنامند.
ديديم كه چندين مفسر، بويژه ابن اثير در النهاية اين عبارت را به شكلى كاملاً متفاوت فهميده اند. ۱ او روى كلمه «الخضر» تأكيد مى كند كه به نوعى از علف خشك و نارس اشاره دارد. روشن است كه در اين توضيح، يك ساختار كلام با دريافتى عربى فهميده شده كه بايد براى آن معنايى مقبول ارائه داد. بااين همه، جاى اين پرسش هست كه آيا چنين تفسيرى براى الخضر به سبب نياز فعلى زمان مفسر است، بويژه آن كه در منابع لغوى، ذكرى از آن به ميان نيامده است. ۲ نكرده اند.Arabico-Latinum (Halle, 1830-37).
افزون بر اين، مى توان خاطرنشان كرد كه بند 9 و عبارت پس از آن تغييرى غيرمنطقى و نسبتا بريده بريده را نشان مى دهند كه اين امر به سختى با به كارگيرى حرف ربط «الا» پنهان شده است. به علاوه، برخى تفاسير بار نحوى الا را با دقت تمام مطرح كرده اند. گويى سه پاراگراف انتهايى بعدها به روايت اصلى اضافه شده است؛ چراكه تا بند 8 يك پايان كاملاً قابل قبولى ارائه نشده است. با مراجعه به روايت به شكلى كه ما فعلاً در اختيار داريم و با توجه به خاستگاه ها و تاريخ آن، نتايج زير را پيشنهاد مى كنيم:
1.النهاية، ص ۲۹۹، ذيل ماده «الخَضِر».
2.فى المثل در فرهنگ لغت عربى لاتين، اثرِ گئورگ ويلهلم فرايتاگ با مشخصات زير نيامده است:
George Wilhelm Freytag, Lexicon بيفزاييم كه اغلب تفاسير، به راه حل ابن اثير اشاره اى