نگاهى ديگر به تفسير اَثَرى - صفحه 109

زيرا، نه تفسيرپژوهان، تفاوت و تمايزى ميان آنها افكنده اند و نه تفاوت لغوى، در بحث نوشتار حاضر، اثرگذار است. از اين رو، صرفا براى يكسانى متن، بدون اين كه در مقام ترجيح باشيم، از تعبير «تفسير اثرى» استفاده مى كنيم.
2 ـ 1. تعاريف موجود از «تفسير اثرى» از كاستى هايى چند رنج مى برند. نخست اين كه، در اين تعاريف، حضور و نقش مفسر در فرآيند تفسير به كلى ناديده گرفته مى شود تا آنجا كه مفسر به يك گردآورنده اى منفعل تنزل مى يابد و اين پرسش را در اذهان پديد مى آورد كه در تفسير اثرى چه كسى مفسر است؟
ديگر اين كه اين تعاريف، مرز روشنى را براى تمايز تفسير اثرى از تفسير غير اثرى ترسيم نمى كنند؛ به طورى كه ميان تفسيرپژوهان، گاه در اين كه كدام اثر تفسيرى، تفسير اثرى است، اختلاف رخ مى دهد و اين اختلاف به مدد تعاريف موجود، فيصله نمى يابد. اين به خاطر مؤلفه هاى مبهمى (Consistituents)است كه در تعاريف تفسير اثرى ديده مى شود. ديگر اين كه، اين تعريف، چنان كه بايد، پرده از چيستى و چگونگى تفاسير اثرى برنمى دارند و دريچه مناسبى براى نقب زدن و رسيدن به بنيان ها و پيش فرض هاى اين گونه تفاسير برنمى گشايند.
همچنين، برخى از اين تعاريف بر سلب يا نفى عنصر رأى يا اجتهاد يا مفاهيمى از اين دست در تفسير اثرى تكيه مى كنند كه افزون بر مبهم و كشدار بودن اين گونه مفاهيم، چنين مبنا و مدعايى، كاملاً نادرست است. و به فرجام، اين تعاريف، فاقد روش علمى اند؛ يعنى به جاى اين كه «مصداق محور»اند و مى خواهند از رهگذر تحليل مفهومى واژگان «تفسير» و «اثر»، به تعريفى از تفسير اثرى دست يابند، بى آن كه دغدغه انطباق با واقيعت تفاسير اثرى داشته باشند.
نكاتى كه در اينجا، به اختصار آورديم، در فرآيند تحليل و نقد تعاريف تفسير اثرى باز خواهيم گشود.
3 ـ 1. پژوهش درباره «تفسير اثرى» و ارائه توصيف و تبيينى وفادار از آن به حوزه و مسبوق به «تفسيرپژوهى» وابسته است و تفسيرپژوهى، امرى پسينى پديده تفسير (A Postriori) پيدايى است. ابتدا مفسران در فهم و تفسير آيات قرآن مى كوشند و هر كدام به راهى مى روند و به فهمى مى رسند و حاصل اين تلاش ها و تكاپوها، موجب پيدايى تفاسير و ظهور روش هاى تفسير است. آن گاه، كسانى، نه در كار تفسير آيات، بلكه در شناخت چگونگى تفسير مفسران و روش ها و مبانى آنها مى كوشند و از اشتراكات و افتراقات آنها سخن مى گويند و از راز اين يكسانى ها و تفاوت ها پرده برمى دارند. بدين ترتيب، از پى پيدايى تفسير، تفسيرپژوهى نيز پديد مى آيد و تفسيرپژوهان به تحليل ماهيت تفسير و تفكيك روش هاى تفسيرى و تبيين مبانى آنها مى پردازند. در چنين بستر و مقامى است كه عناوينى چون «تفسير اثرى» ـ كه ناظر به نوعى روش و گونه اى از تفاسير است ـ مى رويد.
از اين رو، اتصاف «تفسير اثرى» بر پاره اى تفاسير، امرى پسينى و در مقام تفسيرپژوهى و

صفحه از 127