نگاهى ديگر به تفسير اَثَرى - صفحه 113

قرآن پژوهان شيعى با اين تعريف همسويى آشكارى دارند. ۱
برخى ديگر از تفسيرپژوهان شيعى نيز كوشيده اند تعريفى ارائه كنند كه در آن، در عين تأمين جامعيت تعريف، تفاوت موضع شيعه و اهل سنّت را هم لحاظ كرده باشند. از اين رو، تعريفى دو شاخه ارائه كرده اند:
تفسير مأثور، تفسير و تبيين آيات الهى است به سنت پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم، به علاوه سنت امامان (در مكتب اهل بيت عليهم السلام و به علاوه تفسير صحابه (در مكتب خلفا). ۲
7. مهم تر از همه نكات ياد شده، در اين گونه تعريف ها، معناى واژه «تفسير» در نوسان است. گستره معنايى واژه تفسير در عبارت «التفسير الذى جاء فى القرآن نفسه» و «التفسير الوارد عن النبى فى سنته» با واژه تفسير در عبارت «التفسير الوارد من الصحابة» و «تفسير التابعين» يك سره متفاوت است. اين را از افزوده اندك محمّد حسين ذهبى، تا حدى و از افزوده بيشتر خالد عبدالرحمن لعك در تعريفشان از تفسير اثرى به خوبى مى توان دريافت. اكنون در اين افزوده ها تأمل مى كنيم.
زرقانى در تعريف خود از تفسير اثرى، در برابر واژه تفسير، همه جا و به طور يكسان، چه در خصوص قرآن و چه سنت و كلام صحابه، واژه بيان را پيش مى نهد و در ذيل همه اضلاع چهارگانه تفسير اثرى (تفسير آيه با قرآن/ با سنت نبوى/ با كلام صحابه/ با كلام تابعيان) مثال هايى را نقل مى كند كه همگى صرفا جنبه بيانى نسبت با آيه دارند. ۳
اما نوبت به محمّد حسين ذهبى كه مى رسد، وى در ضلع تفسير آيه با قرآن، به جاى واژه تفسير «بيان و تفصيل» استفاده مى كند: «ما جاء فى القرآن نفسه من البيان و التفصيل لبعض آياته ...»، اما در خصوص سه ضلع ديگر، به همان واژه «بيان و توضيح» ـ كه مترادف با بيان است ـ بسنده مى كند.
اما خالد عبدالرحمن العك اين افزوده مجمل را بسط مى دهد و به ضلع دوم تفسير اثرى (تفسير قرآن با سنت نبوى) نيز سرايت مى دهد. تأمل در افزوده هاى توضيحى العك نشان مى دهد كه مراد از تفسير در ضلع اول و دوم تفسير اثرى با ضلع سوم و چهارم آن، تفاوت آشكارى دارد. در ضلع اول و دوم، گستره معنايى تفسير از معناى عرفى و عادى «بيان»، فراتر مى رود و شامل «تفصيل» نيز مى گردد. از اين رو، مواردى چون تبيين مجمل، تخصيص عام، تفييد مطلق، تفصيل احكام و تعيين ناسخ و منسوخ را فرا مى گيرد؛ اما از سوى ديگر، در افزوده هاى العك، درباره ضلع سوم و چهارم تفسير اثرى، هيچ تعبيرى كه حكايت گر اين موارد باشد، يافت نمى شود و تفسير صحابه، به سطح سخن گزارش گرانه ناظران، شاهدان و معاصران عصر نزول تنزل مى يابد. پوشيده ماندن اين نوسان و قبض و بسط شديد معنايى واژه تفسير در اين گونه موارد، ابهام انگيز و راهزن است.

1.تفسير و مفسران، ج۲، ص۱۷؛ المبادئ العامة للتفسير القرآن الكريم، ص۵۵ ؛ التفسير بالمأثور و تطويره عند الشيعة الامامية، ص۲۲.

2.آفاق تفسير، ص۱۲۶.

3.مناهل العرفان فى علوم القرآن، ج۱، ص۴۸۰ ـ ۴۸۲.

صفحه از 127