نگاهى ديگر به تفسير اَثَرى - صفحه 123

10. روشن است كه در همه اين موارد، يعنى در مقام تشخيص تعارض يا اختلاف احاديث، در مقام عرضه به قرآن؛ در تشخيص اين كه كدام حديث جامع تر يا صحيح تر يا بهتر و يا فايده اش عمومى تر است و ... آنچه كه نقش تعيين كننده دارد، فهم، درك، تشخيص و در يك كلام، رأى و اجتهاد مفسر است.
حاصل، آن كه يكايك بندهاى دهگانه فوق، به روشنى، گواهى مى دهد كه مفسرى چون فيض كاشانى در يك تفسير اثرى، همچون الصافى، در جاى جاى فرآيند تفسير آيات، حضورى فعال، مثبت و اثرگذار دارد و در قدم به قدم از تفسير خويش، دست به گزينش و اتخاذ راه و رأى مى زند و به تكرار تأكيد مى كنم كه اين فرآيند و اين ماجرا، هرگز اختصاص به فيض و تفسير الصافى ندارد و اين حقيقت، ميان طبرى و التبيان، بحرانى و البرهان، سيوطى و الدر المنثور، حويزى و نورالثقلين و ... جارى و سارى است. در تفاسير اثرى ابتدايى اين فرآيند، ساده و كوتاه است و در تفاسير اثرى پيشرفته و متكاملى چون جامع البيان، اين فرآيند، پيچيده و طولانى و به تبع، با گزينش ها و اتخاذ رأى هاى بيشتر. با اين بيان، خام و سطحى بودن اين ذهنيت شايع كه در تفسير اثرى، رأى و اجتهاد و عقل و ... مفسر راهى ندارد، آشكار مى شود و نيز راز اختلاف، تنوع، گونه گونى و نايكسانى گسترده تفاسير اثرى در ميراث تفسيرى مسلمانان.
ناديده گرفتن حضور فعال و اثرگذار مفسر در فرآيند تفسير اثرى و فرو كاستن آن در روايات تفسير بسان ناديده انگاشتن شطرنج باز در صحنه بازى شطرنج و فروكاستن آن به مهره هاى محدود و معين است. و بسان فروكاستن يك فيلم در بازيگرانش و غفلت از عوامل پشت صحنه و ناديدن كارگردان، نويسنده، فيلمبردار و تدوينگر و ... است.
نگرش حاصل از بحث، همچنان كه ذهنيت مألوف ما در باب تفسير اثرى را به چالش مى كشد، مرزهاى آشنا و شناخته شده اين روش تفسيرى را با ساير روش هاى تفسيرى نيز درهم مى شكند و اين پرسش را پديد مى آورد كه اگر تفاسير اثرى موجود دربردارنده تفسير قرآن با قرآن است، پس چه تفاوت و تمايزى با روش تفسير قرآن با قرآن دارد؟ و اگر در تفسير اثرى نيز عنصر اجتهاد دخيل است، پس مرز آن با تفاسير اجتهادى در كجاست؟ و اگر رأى مفسر در اين روش تفسيرى نيز اثرگذار است، پس فرقش با تفسير به رأى در چيست؟ و اگر عقلِ مفسر در تفسير اثرى نقش مى آفريند، چه تفاوتى ميان آن و تفاسير عقلى است؟ در چنين وضعيتى، ضرورت باز تعريف «تفسير اثرى» و ترسيم مرزهاى آن با تفاسير غير اثرى كاملاً احساس مى شود و چه بسا تعريفى نو از تفسير اثرى ملازم با تجديد نظر در تقسيم بندى روش هاى تفسيرى باشد.

4. به سوى تعريفى جديد

1 ـ 4. افزون بر داده و نكاتى كه پيش تر آورديم، نكاتى چند ما را در ارائه تعريفى واقع شناسانه از تفسير اثرى يارى مى كند:

صفحه از 127