چون و چرايى در تشخيص موضوعات - صفحه 146

براى پرهيز از اطناب به بخش ناچيزى از موارد اشكال اشاره شد، اما همين نمونه هاى محدود نشان مى دهد صاحب الموضوعات براى كليات موجود در ذهنش، مصاديق چندانى نيافته است.

ج) اشكالات كلى در روش كتاب

اضطراب الفاظ و مبانى

دوگانه گويى در الفاظ الموضوعات كم نيست. برخى از اين موارد را شايد بتوانيم به نوعى بى دقتى مربوط بدانيم، مثلاً معلوم نيست راوى كه وى به سبب مجهول بودنش روايت را رد كرده است، زيد بن قعنب است يا يزيد بن قعنب ۱ و يا كسى كه او را در رجال نيافته است، حسين بن عبدالرحمن است يا حسن بن عبدالرحمن؟ اين گونه موارد حتى اگر در نتيجه گيرى بى تأثير باشد، اولين شرط لازم براى پاسدارى از احاديث، يعنى دقت وضبط، را مخدوش مى كند. اما پاره اى ديگر از اضطرابات، مربوط به مبانى مؤلف است؛ به عنوان مثال وقتى مى بينيم وى روايت يا رواياتى از جابربن يزيد جعفى در فضل خلفا و اعلام برائت امام باقر عليه السلام از كسى كه از عمر و ابوبكر تبرى جويد ۲ آورده و پذيرفته است و در ادامه، روايات فضل ائمه عليهم السلام يا قدح اعداى ايشان را، به خاطر وجود او در سند، رد كرده است، احتمال مى دهيم در خصوص راويان، خود را مقيد به موضع ثابتى نمى دانسته و به صورت موردى در جهت ذهنيت ها و پيش فرض هايش به آنها نگريسته است. يا اين مطلب كه درشت گويى معصوم عليه السلام به شيعه غالى را پسنديده، اما همين امر را در مورد امثال خلفاى ثلاثه باور نكرده است، عدم انسجام مبانى ايشان را حكايت گر است.

تجاوز از سيره اماميه در تعبير از افراد

صاحب الموضوعات مكررا در كتابش گفته است به قصد دفاع از حريم تشيع و رفع اتهام «درشت گويى به مخالفين و گزافگويى در مورد ائمه عليهم السلام»، به نگارش اين كتاب اقدام نموده است. فرض مى كنيم در اين اقدام موفق بوده باشد و از اين بابت قدردان و مديون اوييم، اما براى نيل به اين مقصود، گاه بهاى سنگينى پرداخته، اتهامات شديدترى را متوجه اهل مذهب نموده است. شيعه و سنى صدها سال است اعتقادات خود را با كلمات و تعابير خاص، در كتب خود نوشته اند. كدام عالم و عامى سنى نمى داند علماى شيعه و بلكه عوامِ آنها، از ديرباز تاكنون هرگز از خليفه اول و دوم با عنوان «شيخين جليلين» ۳ ياد نكرده اند؟! آيا با اين قبيل تعبيرات اتهام نفاق شيعه تقويت نمى شود؟ آيا همان ها كه براى پاكسازى اذهانشان در مورد شيعه، اين تعابير به كار رفته است نمى گويند اينان منافق اند؟!

1.مقايسه شود بين صفحات ۲۱۹ و ۲۲۱ الموضوعات.

2.و روى جابر الجعفى عن الامام الباقر عليه السلام انه قال له و هو يودعه ابلغ اهل الكوفة انى برى ء ممن تبرأ من ابى بكر و عمر و من لم يعرف فضلهما فقد جهل السنة. (همان، ص ۱۸۱).

3.همان، ص ۱۹۱.

صفحه از 149
کلیدواژه