چون و چرايى در تشخيص موضوعات - صفحه 148

و مطاعن دشمنانشان را، اين قاعده اصولى يا فقهى مى داد. آن گاه مسأله را به طور كاملاً غير فنى طرح مى كند و اعتراضات شديدى متوجه فقها و اصوليان ما مى كند. هر كس يك بار اين قاعده را حداقل در حد رساله شيخ انصارى درس گرفته باشد يا تأمل اندكى در مفاد قاعده و بحث هاى مشروح درباره آن كرده باشد، مى داد كه اصوليان ما در طرح و بحث اين قاعده تسامح نكرده اند، بلكه تمام جوانب و احتمالات روايات مستفيض، بلكه متواتر آن را سندا و متنا تحليل كرده، آن گاه جانبى را برگزيده اند. آن وقت اظهار نظر مؤلف را در اين مورد در غايت غرابت و اشكال مى يابد كه مى نويسد اصوليان متأخر شيعه اين روايات را بدون «تحقيق فى مضامين ها و لاتمحيص لاسانيدها» با تصرفات بعيد در ظاهر آنها پذيرفته اند. مى پرسيم: اقدام علمى عميق مؤلف بزرگوار براى آن كه اين روايات را از صنع قصاصين بدانند چيست؟! ايشان چگونه تحقيق متن و تضعيف سند نموده اند و افادات ايشان را در اين باره كجا مى توان يافت؟! براى هر آشنا به اصول و حديثى روشن است كه تسامح احمدبن حنبل به فضايل ومثالب مربوط است كه گفت: «اذا روينا الحلال والحرام شدّدنا واذا روينا الفضائل والمثالب تساهلنا»، نه قاعده تسامح مطرح نزد اماميه!! اين قاعده نزد اصوليان شيعه مربوط به «مستحبات يا آداب يا سنن»، بنا به اختلاف مبانى، است و در هر حال ربطى به حيطه فضايل ندارد. حتى اصوليانى كه قايل به حجيت تعبدى خبرند، اغلب دايره آن را به فروع و احكام محدود مى دانند و بيرون اين حيطه، حتى خبر مستجمع شرايط حجيت را كارساز نمى دانند، چه رسد به خبر ضعيف و فاقد شرايط!

سخن پايانى

آنها كه بدون بذل دقت هاى لازم به انباشتن احاديث پرداختند، حجم روايات را غرورآميز، اما افق هاى صحت و دقت آن را تيره و تار كردند. و هر كه بى توجه به سيره بزرگان، با ناديده انگارى همه آنچه پيشينيان ما در پالايش حديث كردند، بدون در نظر گرفتن تاريخ و جغرافيا و شرايط صدور آنها و بدون بذل تلاش براى فهم معانى و مضامينشان، بى تضلّع كافى در رجال و حديث و مجراى قهرى فهم آن، يعنى فقاهت، با دستمايه ناچيزى به تصفيه ميراث روايى ما دست بزند، از آن غرور بى بهره است و در اين تيرگى سهيم! وجود روايتى كه به نظر ما ضعيف است در جوامع روايى، مادام كه متوجه عدم حجيت آن باشيم، ضررى به ما نمى زند؛ اما با سخاوت آن را به پوشه موضوعات سپردن، امكان احياى سند يا دريافت اسرار متن آن را از عقول متكامل آيندگان مى گيرد. با انگيزه اى ناب و خالص پاى به راه گذاشتن، همچنين صاحب رأيى مستقل و روحى بلند پرواز بودن، شرط لازم انجام يك خدمت علمى به ميراثى است كه آن رااز پدرانمان ارث نبرده ايم، بلكه از فرزندانمان وام گرفته ايم، اما شرط اساسى تر داشتن بضاعت كافى، پروا و صبورى است كه گفته اند سخت ترين صبرها، صبر بر به دست آمدن نتيجه دانش است. در اين راه پايبندى به سيره مستمر بزرگان، در رد آنچه نمى دانيم به اهلش، و تواضع نسبت به بيش از هزار سال شكيب علمى، مانع از درافتادن با وحى و تعبد است.

صفحه از 149
کلیدواژه