ابن شهرآشوب، ۱ تفرشى، ۲ آية اللّه بهبهانى ۳ و ديگران وى را از راويان عامى مذهب برشمرده اند.
سه. اصل ديدگاه كسانى كه بر اين باورند كه عدم ذكر مذهب راوى از سوى شيخ طوسى بر امامى مذهب بودن وى دلالت دارد، محل اشكال است؛ چرا كه غايت معناى سخن شيخ در الرجال آن است كه وى نام راويانى را كه از يكى از امامان معصوم عليهم السلام روايتى نقل نموده و يا معاصر يكى از اين امامان بوده، لكن روايتى نقل نكرده اند، گردآورده است. حال، كجاى اين عبارت بر امامى مذهب بودن فرد تا زمانى كه شيخ به فساد مذهب وى اشاره نكرده باشد، دلالت دارد؟ ۴
اما در خصوص عبارت شيخ در الفهرست بايد گفت كه چنين برداشتى، با توجه به صدر عبارت، درست است، لكن ذيل عبارت بر اين نكته صراحت دارد كه او در اين اثر، صاحبان مصنّفات و اصول را از اماميه و ديگر مذاهب شيعه (شيعه در معناى عام) كه تأليفاتى داشته اند، ذكر نموده است؛ لذا مجرد سكوت وى درباره مذهب صاحب كتاب، كاشف از امامى مذهب بودن وى نيست. ۵
ج. ذكر راوى در كتب شيعى
شايد بتوان گفت كه اين دليل، مشابه دليل پيشين است، اما به سبب عموميت، جداگانه ذكر گرديد. در اين ديدگاه، ذكر نام فرد، منحصر در كتب فهرست نگار شيعه و آثار نجاشى، شيخ طوسى و يا ابن شهر آشوب نشده است، بلكه ذكر نام فرد در يكى از منابع و آثار شيعه بر امامى مذهب بودن وى كفايت مى كند. تنها انديشمندى كه بر اين باور است، فاضل جزايرى در حاوى الأقوال است. وى مى نويسد.
أن اطلاق الاصحاب لذكر الرجل يقتضى كونه اماميا، فلا يحتاج الى التقييد بكونه من اصحابنا و شبهه، و لو صرّح به كان تصريحا بما علم من العادة. نعم، ربما يقع نادرا خلاف ذلك، ذلك و الحمل على ما ذكرناه عندالاطلاق مع عدم صارف متعين. ۶
با روشن شدن عدم صحت دليل دوم، ناصحيح بودن اين مدعا نيز آشكار مى گردد؛ افزون بر آن كه قرينه مقامى و شكننده است.
د. روايات
برخى نيز با تحليل محتواى روايات سكونى بر اين باورند كه روايات منقول از طريق سكونى بر امامى مذهب بودن وى دلالت دارد؛ به عنوان نمونه در كتاب الكافى آمده است:
1.معالم العلماء، ص۷۹، ش۲۸۰.
2.نقد الرجال، ج۲، ص۱۳۴، ش۱۵۹۱.
3.تعليقة على منهج المقال، ص۱۵۲.
4.سماء المقال، ج۲، ص۲۲.
5.همان.
6.حاوى الاقوال، ج۲، ص۱۰۷، فايده چهارم، به نقل از: الرسائل الرجالية، ج۳، ص۲۰۲. كلباسى اين سخن را نپذيرفته است.