ماجرا بيدارگر و تنبه آفرين است. ۱
سخن ابوطالب به هنگام مرگ
يكى ديگر از گزارش هاى جعلى و جهت دار ـ كه به منظور ضربه زدن به شخصيّت ممتاز امام على عليه السلام سامان يافته ـ سخنانى است كه به ابوطالب، به هنگام وفات وى، نسبت داده شده است! مفاد اين گزارش ها آن است كه ابوطالب به هنگام مرگ، على رغم اصرار پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم شهادتين را بر زبان نياورده و دين اسلام را نپذيرفته و بر كفر يا بر دين پدرانش جان داده است. ۲
سيد قطب با نقل چنين گزارش هاى مردود، موهوم و ساختگى، دقّت و حسّاسيّت خود را در پرهيز از ذكر روايات و گزارش هاى ضعيف و غير موثق، مخدوش مى سازد و علاوه بر دور ماندن از مسير حقيقت جويى و گرفتار آمدن در چنبره تعصبات مذهبى، ناخواسته در جهت همان جريان آلوده اى قدم بر مى دارد كه با فتنه انگيزى و شيطنت، ضعف و حقارت كنونى مسلمانان را به ارمغان آورده و اسلام را به مصيبت هاى بى شمارى مبتلا كرده است. به علاوه، به نظر مى رسد از آنجا كه از ديدگاه وى و بنابر ظاهر برخى از آيات قرآن، پدر ابراهيم عليه السلام نيز مشرك بوده و بر شرك جان داده، ۳ وفات ابوطالب با كفر و شرك، در حالى كه وى تنها پدر يكى از صحابه به شمار مى آيد، اهميت چندانى نداشته باشد!
گرچه در بحث ايمان و كفر، پدر و فرزند را با يكديگر نسبتى نيست و چه بسا در طول تاريخ فرزندانى شايسته و موحد به پدرانى ناشايست منتسب بوده اند و بالعكس و در منظر الهى و در پيشگاه محاسبه وى نيز پدر و فرزند هر يك به صورت مستقل بايد پاسخ گوى كرده خويش باشند، ۴ لكن درباره پدران پيامبران چنين سخنى درست نيست؛ يعنى ضرورى است كه پيامبران از اصلاب و ارحامى پاك و پيراسته و به دور از هرگونه آلودگى اعتقادى و اخلاقى و... متولد شده باشند؛ چنان كه از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله وسلم روايت شده كه پدران و اجداد وى همگى مؤمن و خداپرست بوده و از هر گونه شرك و آلودگى مبرَّى بوده اند ۵ و روشن است كه پدر ابراهيم عليه السلام نيز يكى از اجداد آن حضرت است. بر اين اساس، مى توان مدعى شد كه هم سخن سيد قطب درباره مشرك بودن و بر شرك مردن پدر حضرت ابراهيم نادرست است ۶ و هم گزارش وى درباره واقعه جان دادن ابوطالب نا استوار
1.آنجا كه آمده است: « ... و لكنَّ اللّه َ ابْتلاكم لتَتَبعوه أو تتبعوها»!
2.فى ظلال القرآن، ج۵ ، ص۲۷۰۲ ـ ۲۷۰۳.
3.. ر.ك: همان، ج۳، ص۱۷۲۱ و ج۲، ص۱۱۳۱. همچنين ر.ك: جامع البيان عن تأويل آيّ القرآن، ج۱۱، ص۵۶ ـ ۶۰؛ الجامع لأحكام القرآن، ج۸ ، ص۲۷۲ ـ ۲۷۵؛ تفسير ابن كثير، ج۷، ص۴۰۷ ـ ۴۰۸.
4.سوره لقمان، آيه ۳۳.
5.در زيارت نامه آن حضرت گفته مى شود: «أشهد انَّك كنتَ نوراً فى الأصلاب الشامخةِ والأرحام المطهَّرة ...» (ر.ك: اقبال الاعمال، ج۳، ص۱۲۹؛ شرح نهج البلاغه، ج۱۴، ص۶۷ ـ ۷۶ و ما بعد آن؛ تفسير العياشى، ج۱، ص۳۶۲ ـ ۳۶۳؛ تفسيرالقمى، ج۱، ص۲۰۶؛ مجمع البيان، ج۴، ص۹۰) مگر آن كه شامخ بودن اصلاب و طاهر بودن ارحام را در پاكى از رذالت هاى اخلاقى خلاصه كنيم و آن را با طهارت و سلامت اعتقادى مرتبط ندانيم كه براى اين معنا دليلى در دست نداريم.
6.چنان كه مفسران شيعه و ديگر مفسران بزرگ نيز بر اين نظرند (ر.ك: التبيان، ج۴، ص۱۷۶؛ مجمع البيان، ج۴، ص۸۹ ـ ۹۰).