پيوند تاريخ با حديث در ميان مسلمين - صفحه 48

درباره آغاز خلقت و تاريخ انبيا به متن تورات مراجعه مى كرد و از منابع و مآخذ خود جز آنچه به صحتش باور داشت، نقل نمى كرد. ۱
«يعقوبى» (م292ق) يكى از مورخان هم عصر طبرى ـ كه از وى با عنوان مورخ، جغرافى دان و كثيرالسفر ياد مى شود ـ در نگارش تاريخ پشتوانه از علم وتجربه به همراه داشت. يعقوبى روش طبرى را در نگارش تاريخ به كار نگرفت و هدف خويش را از تأليف تاريخ، نگاشتن كتابى عنوان كرد كه ديگران بر او سبقت نگرفته باشند. وى سلسله راويان را از اخبار حذف و به ذكر منابع در آغاز كتابش اكتفا كرد. ۲
«بلاذرى» (م279ق) ديگر هم عصر طبرى، تاريخش را با نام انساب الاشراف درباره اشرافيت عربى نوشت و محور اصلى نگرش خود را در اين كتاب بر بينش خاص اجتماعى عرب قرار داد. كتاب ديگر او، يعنى فتوح البلدان بيانگر رسالت اساسى جامعه اسلامى، يعنى جهاد و پاسخگويى به برخى از نيازهاى فقهى و ادارى بود. وى با ذكر نام مورخان سلف، مطالبى را از آنان نقل كرده، ولى سلسله اسناد را از آن رو كه شهرت داشت، جز در مواقع ضرورى بيان نكرده است. ۳
«ابوحنيفه دينورى» (م282ق) نيز در كتاب الاخبار الطوال، همانند يعقوبى، شخصيت هاى تاريخى و مشهور را مبناى تقسيم بندى تاريخى قرار داد. وى در تاريخ عمومى اش به دنبال نقش تاريخى عراق و ايران مى گشت. بدين جهت تاريخ عصر ساسانى و عباسى در كتاب وى كرد بيشترى پيدا كرد.
«مسعودى» (م346ق) نيز با افزودن تجارب و آزمايش هاى خود و همچنين آميختن تاريخ با جغرافيا، به ابتكار عمل جديدى در نگارش تاريخ دست زد. وى براى نخستين بار تمدن هاى گوناگون را مورد بحث قرار داد و به جاى وقايع نگارى سياسى، بر روى تاريخ فرهنگ و عمران جهان تكيه كرد. وى تا حد قابل توجهى از روش تقليدى مورخان ديگر در اعتماد بيش از حد به روايات، اجتناب ورزيد و اخبار را بدون ذكر سند نقل كرد و در عوض ديباچه كتاب خود را به ذكر منابع مورد مراجعه، اختصاص داد.
با اين همه، اين ابن خلدون (م 808ق) و ملاحظات او در روش و فلسفه تاريخ است كه در تاريخ نويسى اسلامى به عنوان يك استثنا شهرت دارد. وى در مقدمه به انتقاد از مورخان گذشته مى پردازد و تصريح مى كند كه اينان در نقل اخبار دقت نمى ورزند و آنچه را پيشينيان گفته اند بى هيچ تأمّلى، تكرار مى كنند. ۴
در نتيجه مساعى مورخان، تاريخ نگارى اسلامى از شيوه مرسوم و متداول در حوزه حديث نگارى، فاصله مى گيرد و به جاى تكيه بيش از حد بر «گوينده» به تحليل و تفسير «گفته» روى مى آورد.

1.ر. ك: بحث فى نشاه علم التاريخ عند العرب، ص۴۸۲.

2.تاريخ يعقوبى، ج۱، ص۵ .

3.مقدمه ابن خلدون، ج۱، ص۵ .

صفحه از 56