انطباق برخى نمونه‏هاى تفسيرى در نهج‏البلاغه با روشهاى تفسيرى - صفحه 81

4. تعقل و اجتهاد،
بدين ترتيب با چهار روش تفسيرى روبه رو خواهيم بود كه عبارت اند از:
1. تفسير قرآن به قرآن،
2. تفسير قرآن با روايات معصومان عليهم السلام ،
3. تفسير قرآن با معناشناسى مفهوم واژگان،
4. تفسير تعقلى و اجتهادى.
اگرچه تفسير تعقلى ـ اجتهادى خود به چهار قسمت تقسيم مى شود:
1 ـ 4. تبيين واقعيت ها،
2 ـ 4. تحليل مفاهيم،
3 ـ 4. تطبيق و تعيين مصداق،
4 ـ 4. توسعه مفهومى و الغاى خصوصيت. ۱
در مورد هريك از اين چهار روش در بخش مربوط به خود توضيح داده خواهد شد.

1. قرآن

براى آن كه به تفسير قرآن مى پردازد در گام نخست از توجه به خودِ قرآن گريزى نيست؛ چنان كه بايد آياتى را كه در يك موضوع وارد شده، گرد هم آورد وبخشى از آنها را با بخشى ديگر مقابله كند تا از اين رهگذر پيام كلام موجز را با مبسوط ومفصل آن دريابد ومجمل آن را به كمك مبين بشناسد و مطلق را بر مقيد بار كند و عام را بر خاص و اين گونه است كه قرآن با قرآن تفسير مى شود و مراد الهى با كمك كلام الهى فهميده مى شود. 2
اين روش تفسيرى و توجه به اين منبع در كلام حضرت امير عليه السلام به روشنى ديده مى شود و ايشان به ارتباط و انسجام ميان آيات قرآن باور راسخ داشته و بخشى از قرآن را بر اساس و به كمك خود قرآن تفسير كرده اند.
در نهج البلاغه مى خوانيم 3 :
وَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ يَقُولُ: «ما فَرَّطْنا فِي الْكِتابِ مِنْ شَيْءٍ وَ فِيهِ تِبْيَانٌ لِكُلِّ شَيْءٍ» وَ ذَكَرَ أَنَّ الْكِتَابَ يُصَدِّقُ بَعْضُهُ بَعْضاً، وَ أَنَّهُ لاَاخْتِلافَ فِيهِ فَقَالَ سُبْحَانَهُ: «وَ لَوْ كانَ مِنْ عِنْدِ غَيْرِ اللّهِ لَوَجَدُوا فِيهِ اخْتِلافاً كَثِيراً» ؛ 4 خداى سبحان گويد: ط «چيزى را در كتاب فرو نگذاشتيم» . و گويد: «در آن بيان هر چيزى است». و

1.چهار زير شاخه مذكور در روش چهارم برگرفته از كتاب امام على عليه السلام و قرآن است.

2.التفسير والمفسرون، ج۱، ص۲۸ ـ ۲۹.

3.نهج البلاغه، خطبه ۱۸.

4.لازم به ذكر است كه ترتيب شماره حكمت ها، نامه ها و خطبه ها در كل مقاله بر اساس نسخه صبحى صالح است.

صفحه از 95